تاريخ : 1391/02/21
کد مطلب: 244
بحثى درباره ثواب زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى عليه ‏السلام

بحثى درباره ثواب زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى عليه ‏السلام

مقدمه

امامزادگان بسيارى در کشور شيعه ‏پرور ايران مدفونند که مزارهاى شريف آنها همواره مايه برکت بوده، دوستداران اهل بيت عليهم ‏السلام به خاطر انتساب آنان به پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله و ائمه اطهار به زيارت آنان شوق وافرى دارند.

  از نظر رجالى و نسب ‏شناسى، بسيارى از اين بزرگواران دقيقا مورد شناسايى قرار نگرفته ‏اند و چه بسا استبداد و ظلم سلاطين علوى ستيز، عامل مهمى در ناشناس ماندن اين اختران شده باشد. در اين بين، تعدادى از فرزندان ائمه عليهم ‏السلام وجود دارند که در محل دفن و انتساب آنان به آل البيت شک و شبهه ‏اى وجود ندارد. از اين گروه، محدّث جليل ‏القدر و راوى بزرگوار و عالم عظيم ‏الشأن اماميه که شرافت نسب و طهارت مولد را با فضيلت علم و تقوا به هم آميخته، حضرت عبدالعظيم بن عبدالله‏ بن على بن الحسن بن زيد بن الحسن بن على بن ابى طالب عليهم ‏السلام است، به طورى که از زندگانى او پيداست، به حضور سه تن از امامان معصوم عليهم‏ السلام رسيده، کسب فيض کرده و از آنان نقل روايت مى ‏کند.

  درباره زندگى و آثار علمى و عملى اين بزرگوار، سخنان بسيارى گفته شده است، لذا به تکرار آنها نمى ‏پردازيم؛ بلکه در بحث پيش ‏رو، به بررسى ثواب زيارت مرقد اين امامزاده دانشمند عليه ‏السلام خواهيم پرداخت.

بررسى يک روايت

يکى از کتابهاى مهم اماميه در بحث زيارت ائمه اطهار و فرزندان آنان عليهم ‏السلام، کتاب کامل الزيارات «ابن قولويه» است. مرحوم علاّمه مجلسى رحمه ‏الله در مقدمه دائرة المعارف بحارالانوار، اين کتاب را از اصول معروف مصادر حديث بيان کرده است. قبل از وى نيز فقيه و متکلّم بزرگ شيعه، شيخ طوسى در تهذيب ـ  که از کتب چهارگانه حديثى اماميه محسوب مى ‏شود  ـ در مواضع مختلف نقل کرده است.

  شيخ حرّ عاملى، محدث بزرگ شيعى ـ که کتاب وسائل الشيعه او مستغنى از شرح است ـ يکى از مآخذ و منابع استنادى خود را  کامل الزّيارات شمرده است. لذا از اين حديث، اعتبار کتاب ابن قولويه و مطالب آن روشن است.

  درباره اهميت شخصيت ابن قولويه نيز علماى رجالى شيعه درباره صداقت و وثوق او اتفاق نظر دارند. شيخ الطائفه در الفهرست۱و نجاشى در رجال۲ و علامه حلّى در خلاصة المقال۳ او را از حديث وثوق و اعتبار بسيار ستوده‏ اند. از نظر علمى نيز مقام استادى شيخ مفيدى رحمه ‏الله و نگارش تأليفات متعدد روايى او را مورد توجه و اعتناى علماى اماميه قرار داده است.

  وى در باب ۱۰۷، صفحه  ۳۲۴  کامل الزيارات، حديثى را از طرق معتبر از امام هادى عليه ‏السلام نقل شده است که:

  شخصى از اهالى رى مى ‏گويد که به محضر آن امام همام مشرّف شدم؛ حضرت پرسيدند که کجا بودى؟ عرض کردم: به زيارت سيدالشهدا عليه ‏السلام رفته بودم. فرمودند: آگاه باش اگر قبر عبدالعظيم حسنى را که نزد شماست، زيارت نمودى، گويا حسين بن على عليه ‏السلام را زيارت کرده ‏اى.

  از ديدگاه حديث ‏شناسى، رواتِ روايت مندرج در  کامل الزيارات به گونه ‏اى است که چون از شخصى اهل رى اين حديث نقل مى ‏شود و وى مجهول و ناشناخته است، نمى‏توان به آن اعتماد کامل نمود، اگر چه فقهاى اماميه بر اساس قاعده «تسامح در ادلّه سنن» در اين گونه موارد موشکافى و دقت را لازم نمى ‏دانند؛ به اين حال، در بحث بعدى نشان خواهيم داد که روايت کامل الزيارات معتبر است.

  به جز ابن قولويه، مرحوم شيخ صدوق رحمه ‏الله که عظمت علمى و عملى وى او را رئيس المحدثين ساخته است. اين روايت را در صفحه ۹۵ کتاب شريف ثوابُ الأعمال ذکر کرده است و مؤلّفان بعدى همگى اين روايت را از اين مأخذ گرفته ‏اند.

  عظمت علمى و معنوى شيخ صدوق بى ‏نياز از شرح است، به ‏طورى که مشهور است، والد بزرگوار وى «على بن الحسين بن موسى بن بابويه» ـ که از ثقات مهم شيعه است ـ، از قم به عراق رفته و با جناب «ابوالقاسم حسين بن روح» (نايب خاص حضرت حجّت(عج) ديدار کرده و مطالبى را به وى عرض نموده و پس از آن، نامه ‏اى به وسيله «على بن جعفر بن اَسود» براى جناب حسين بن روح ـ رضوان الله‏ عليه ـ فرستاده تا به حضور حضرت ولى امر(عج) تقديم گردد و در آن نامه از حضرت درخواست کرده که از خداوند بخواهد تا فرزندى به وى عطا کند. حضرت(عج) در پاسخ به عريضه وى فرمودند: ما از خداوند جهت تو فرزندى طالب کرديم و قريباً داراى دو فرزند صالح خواهى شد.

  لذا در بين شيعه معروف است که جناب صدوق رحمه‏ الله به دعاى حضرت ولى عصر(عج) تولّد يافته است و در واقع، راست‏گويى و وثاقت وى او را در بين شيعه به لقب صدوق ملقّب کرده است.

  مرحوم شيخ صدوق روايت مزبور را از «على بن احمد بن موسى الدقاق» که از مشايخ «ابو جعفر ابن بابويه» است، نقل مى ‏کند و او را از نظر اعتماد و تديّن مى ‏ستايد.

  عالم ديگر شيعى که اين روايت را ذکر کرده، «حمزة بن قاسم بن على بن حمزه بن حسن بن عبدالله‏ بن ابى الفضل العباس بن اميرالمؤمنين عليهم ‏السلام است». وى از محدّثان و مؤلّفان بزرگ اماميه محسوب است و نجاشى او را به صحّت علم و عمل و وثاقت ستوده است.۴

  علاّمه حلّى نيز او را ثقات و بزرگان مشايخ حديث دانسته است.۵ علامه ممقانى نيز با تصريح به اين که قبر مشهور به «امامزاده حمزة بن موسى الکاظم عليه ‏السلام در رى، متعلق به اين عالم بزرگوار است نه فرزند حضرت کاظم، او را سيّدى جليل ‏القدر دانسته۶ و علامه بزرگ مرحوم سيد مهدى قزوينى در بعضى نوشته ‏هاى خود مى ‏گويد:

  حضرت ولى عصر(عج) از وى تعريف و تمجيد کرده و به زيارت او امر کرده است.

  مرحوم حاج ميرزا حسين نورى رحمه ‏الله نيز در جنّة المأوى مطالبى در عظمت او ذکر نموده است.۷

  اين مؤلّف نيز حديث زيارت حضرت عبدالعظيم را از «محمّد بن يحيى عطّار» نقل کرده است که از نظر رجالى، شخصى موثق و مورد اعتماد است.

  امّا آنچه در سلسله راويان روايت خودنمايى مى ‏نمايد، شخص مجهولى است که آن را «مردى از اهالى رى» دانسته ‏اند.

  از متن خبر برمى ‏آيد که اين رازى از دوستداران اهل بيت و امام حسين عليه ‏السلام بوده که اولاً، به زيارت آن حضرت مشرّف شده و سپس به ديدار حضرت هادى عليه ‏السلام در سامرا شتافته است و با اين که حضرت هادى که در زمان متوکل عباسى مى ‏زيسته، در سامرا در وضعى خطرناک و تحت ‏نظر حکومت به سر مى ‏برده و عمّال خليفه رفت و آمدهاى افراد به منزل امام عليه ‏السلام را به دقّت کنترل مى ‏کردند، اين خطرات را به جان خريده و به محضر امام مشرّف شده است و در ضمن گفت و گوهايى که با امام عصرش داشته و عرض اينکه از زيارت مزار حضرت سيدالشهدا عليه ‏السلام مى ‏آيد، امام هادى عظمت زيارت مرقد عبدالعظيم حسنى را براى وى شرح مى ‏دهد.

  مرحوم علامه شيخ عبدالحسين امينى صاحب الغدير درباره اين حديث مى ‏نويسد:

  از اين روايت معلوم مى ‏شود که اين شخصِ اهل رى، نسبت به حضرت عبدالعظيم بى ‏توجه بوده و به زيارت وى ميل و رغبتى نداشته و از مقام و بزرگوارى شخصيت او بى ‏اطلاع بوده؛ لذا امام با ذکر اين حديث، او را به مکانت والاى حضرت راهنمايى مى ‏کند.۸

  لذا بايد گفت مکانت والاى مؤلّفينى که حديث را در کتابشان ذکر کرده ‏اند و اعتبار روات آن، به حدّى است که مجهول بودن مرد رازى را که مستقيماً حديث را از امام هادى عليه ‏السلام نقل مى ‏کند، مى ‏پوشاند و به اعتبار حديث لطمه ‏اى نمى ‏زند.

 نکته

عده ‏اى که از عظمت مقام حضرت عبدالعظيم بى ‏خبرند، مى ‏گويند چگونه قابل تصور است زيارت وى که با چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبى عليه ‏السلام مى ‏رسد و در حيات خود هيچ ‏گونه مصيبت و رنجى نديده، برابر با ثواب زيارت مرقد مطهر مولا حسين بن على عليه ‏السلام سيدالشهدا که سيد شباب اهل جنّت و مقامش مستغنى از تعريف است، باشد!

  در پاسخ بايد گفت، شايد مرد اهل رى نسبت به مقام حضرت عبدالعظيم بى ‏اطلاع بوده و به وى اعتنايى نداشته است، لذا امام هادى عليه ‏السلام با فرمايش خود، خواسته است عظمت مقام و شرافت و بزرگوارى و موقعيّت معنوى آن جناب را به وى بفهماند تا وى به آن حضرت توجه کرده و به زيارت وى برود و چه بسا دورى رى و مرکز ايران از محل اقامت ائمه اطهار عليهم ‏السلام، باعث شده بود که شيعيان از راهنمايى امامان به دور مانده و تعاليم ائمه اطهار در بوته فراموشى قرار گيرد و لذا امام هادى با بيان اين حديث، هم به مقام عالم و راوى حديث ارج نهاده و هم با ترغيب پيروان خود را به زيارت عبدالعظيم حسنى، خواسته مرکزيت براى گرد آمدن شيعه و تشکيل پايگاه عقيدتى در رى که مرکزى مهم در آن دوران بوده و به قم نيز که جايگاه والايى در دوستى اهل بيت دارد، نزديک است، تشکيل دهد. مضافاً اينکه حضرت عبدالعظيم حسنى با ترويج راه و روش ائمه اطهار و هدايت علمى و عملى شيعه، باعث زنده نگه داشتن راه سيدالشهدا که براى ادامه آن به شهادت رسيد، گرديد.

  کما اينکه در بسيارى از روايات مشاهده مى شود که پس از پيامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ثواب زيارت مرقد حضرت على بن موسى الرضا از همه ائمه افضل دانسته شده است؛ با اينکه در عظمت مقام حضرت سيدالشهدا و اين که درجه رنج و مصيبتى که بر آن حضرت وارد شده است، بيشتر از امام رضا است، شکى نيست؛ ولى چون مزار مطهر حضرت رضا عليه ‏السلام در خراسان واقع شده که از مرکز اقامت اکثر شيعيان که در عراق و رى بوده ‏اند، دور بوده و زيارت آن امام مشقّت زيادى داشته؛ لذا شيعيان کمتر به زيارت آن جناب موفق مى ‏شده ‏اند. ولى مرقد حضرت سيدالشهدا در قلب تشيّع واقع شده و حتّى اهل سنّت نيز به خاطر قرابت وى با رسول اکرم و عظمت مقام آن امام، به زيارت مزار شريفش مى ‏شتافته ‏اند؛ لذا از امام جواد عليه ‏السلام نقل است که فرموده ‏اند:

  علت اين که زيارت پدرم افضل از همه ائمه است، اينکه زائرين او اندک‏ اند و جز مردمانى علاقه ‏مند به خاندان طهارت، کسى به زيارت او نمى ‏رود.

  البته در اين حديث امام جواد عليه ‏السلام علّت افضليت زيارت امام رضا را شرح داده ‏اند، ولى در روايت مربوط به عبدالعظيم حسنى چون اين تعليل ذکر نشده، نمى‏ توان با قاطعيّت نظر داد؛ ولى يقيناً مى ‏توان گفت که عظمت علمى و عملى حضرت عبدالعظيم در اين باره مؤثر بوده است. چنانچه مرحوم حاج شيخ عباس قمى در مفاتيح به نقل از صاحب بن عباد مى ‏نويسد: حضرت امام على النقى عليه ‏السلام در پاسخ «ابو حمّاد رازى» درباره پاره ‏اى از حلال ها و حرام ها فرمودند:

  اى حمّاد، هرگاه مشکل شد بر تو چيزى از امور دين‏ات در ناحيه خود (بَلَد رى)، پس آن را از عبدالعظيم بن عبدالله‏ حسنى بپرس و سلام مرا به او برسان.۹

  بديهى است تفويض مرجع افتاء و پاسخ‏گويى از امام معصوم به شخصى خاص و رساندن سلام بر او، بيانگر مکانت بسيار والاى آن فرد است که مى ‏توان وى را تالى تلو معصوم دانست. باز مرحوم محدث قمى در همان مأخذ از قول ميرداماد که از اجله حکما و علماى عصر صفوى است، مى ‏نويسد که وى در کتاب رواشح آورده که:

  هر که زيارت کند قبر او را، بهشت بر او واجب مى ‏شود.۱۰

  شهيد ثانى، دانشمند بزرگ شيعى که عظمت علمى وى بر کسى پوشيده نيست، در پاره اى از حواشى خود همين روايت را از بعضى نسب ‏شناسان نقل کرده است.۱۱ مهم ‏تر از همه اينکه مرحوم حاجى نورى در خاتمه کتاب عظيم مستدرک الوسائل که منبعى مهم در روايات شيعه است، به نقل از صاحب بن عباد، عالم و حکيم امامى مذهب که صيت شهرتش در آفاق پراکنده شده، حديث عرض دين عبدالعظيم به محضر امام هادى را ذکر کرده که طى آن جناب عبدالعظيم حسنى عقايد دينى و معارف خود را به حضرت عليه ‏السلام عرضه نمود و امام در پاسخ وى فرمود:

  اى ابوالقاسم، به خدا سوگند که اين عقايد، دين خداست که آن را براى بندگانش پسنديده است. پس تو بر آنها ثابت قدم باش که خداوند در دنيا و آخرت تو را بر عقايد محکم و درست پابرجا نمايد.۱۲

  بدين ترتيب، معلوم مى ‏شود که عظمت عليم و معنوى آن حضرت به حدّى است که امام معصوم که مرجع عقايد و افکار صحيح است، هيچ خليلى و نقصانى در افکار و انديشه ‏هاى وى مشاهده نمى‏ کند، بلکه آن را به عنوان الگويى براى ديگران نيز قرار مى ‏دهد.

  لذا بعيد نيست که ثواب زيارت چنين انسانى والا، هم شأن زيات مقتدايش امام الشهدا حسين بن على عليه ‏السلام باشد؛ چراکه تداوم راه امامان به دست تواناى چنين علمايى است که در غياب معصومين، راهنماى خلق خدايند!

 

۱. ص ۱۱۰.

۲. کلمه غ.

۳. ص  ۱۲۱.

۴الرجال، کلمه غ.

۵. خلاصة المقال، ص  ۱۱۲.

۶. تنقيح المقال، ص  ۱۱.

۷. ص  ۸۱.

۸. کامل الزيارات، ذيل حديث ياد شده.

۹. مفاتيح الجنان، باب زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى.

۱۰. همان.

۱۱. همان.

۱۲. خاتمة المستدرک ، ص  ۱۲۸؛ مفاتيح الجنان، باب زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى.