تاريخ : 1391/12/12
کد مطلب: 389
 اهل بیت (ع) در تفسیر ابوالفتوح رازی (۲)

اهل بیت (ع) در تفسیر ابوالفتوح رازی (۲)

در شماره گذشته بخش نخست این مقاله منتشر شد و اینک بخش پایانی آن تقدیم می‌گردد.

۴۱. وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ... (سورۀ اسراء، آیۀ ۲۶)

  در خبر است که چون این آیت آمد، رسول صلی الله علیه و آله فاطمه را بخواند و فدک به او داد. مدت حیات رسول در دست او بود و در تصرف او و دخلش و خرمایش مصروف با مصالح او و فرزندان او. چون رسول صلی الله علیه و آله از دنیا برفت، از او باز گرفتند. چون طلب میراث پدر کرد، گفتنند: تو را از پدر میراث نرسد که ما شنیدیم که رسول گفت: نحن معاشر الأنبیاء لانورثَ؛ ما جماعت پیغامبران را میراث نباشد، ما ترکناه صدقة آنچه ما رها کنیم، صدقه بود.

۴۲. إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ‏ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (سورۀ مریم، آیۀ ۹۶)

  ابواسحاق السبیعی روایت کرد از بُراء بن عازب که او گفت: آیت در شأن امیرالمؤمنین علی آمد که یک روز رسول صلی الله علیه و آله او را گفت یا علی! بگو: اللهم اجعل لی عندک عهداً و اجعل لی فی صدور المؤمنین مودّةً؛ بار خدایا مرا بنزدیک تو عهدی کن، و مرا در دل مؤمنان دوستی کن. خدای تعالی این آیت فرستاد.۱

۴۳. وَ اجْعَلْ لي‏ وَزيراً مِنْ أَهْلي‏ * هارُونَ أَخي‏ * اشْدُدْ بِهِ أَزْري‏ * وَ أَشْرِكْهُ‏ في‏ أَمْري (سورۀ طه، آیه ۲۹ – ۳۲)

  به این خبر اثبات کرد امیرالمؤمنین را از خود هر منزلتی که هارون را بود از موسی، جز نبوت که به لفظ استثنا کرد.۲

۴۴. وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ‏ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‏ (سورۀ طه، آیۀ ۸۲)

در تفسیر اهل البیت است: ثم اهتدی الی ولایة علی بن ابی طالب.۳

۴۵. هذانِ خَصْمانِ‏ اخْتَصَمُوا في‏ رَبِّهِمْ (سورۀ حج، آیۀ ۱۹)

قیس بن عباد روایت کرد از ابوذر الغفاری که آیه در شش کس آمد از قریش که روز بدر با یکدیگر کارزار کردند و در حق خدای و هستی او خصومت کردند: عبیده و حارث و حمزه عبدالمطلب و علی بن ابی طالب و شیبه و عتبه ابناء ربیعه و ولید بن عتبه و قصه ایشان رفته است. آنگه گفت که امیرالمؤمنین گفت: اول کس که روز قیامت پیش خدای ـ جل جلاله ـ به زانو درآید به خصومت، من باشم و این قول هلال بن یساف و عطاء بن یسار است.۴

۴۶. في‏ بُيُوتٍ‏ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَع‏ ... (سورۀ نور، آیۀ ۳۶)

مردی از رسول صلی الله علیه و آله سؤال کرد. گفت: بیوت الانبیاء. ابوبکر برخاست و گفت: یا رسول الله! خانه فاطمه و علی از این جمله هست؟ گفت: هو من افاضلها؛ خانه ایشان از فاضلترین خانه‌های ایشان است. صادق گفت: مراد خانه‌های رسول صلی الله علیه و آله است.۵

۴۷. وَعَدَ اللَّهُ‏ الَّذينَ‏ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ (سورۀ نور، آیه ۵۵)

بعضی گفتند: خلافت بعد رسول از: ابوبکر و عمر و عثمان و علی است. قول سه دیگر آن است که، در تفسیر اهل البیت آمد که: مراد به این خلیفه صاحب الزمان علیه السلام است که رسول صلی الله علیه و آله خبر داد به خروج او در آخر الزمان، و او را مهدی خواند و امت بر خروج او اجماع کردند، و انما خلاف در عین افتاد.

  ابوالفتوح سپس به نقد و بررسی این اقوال می‌پردازد و پس از آن می‌نویسد: «آنان که به نص خدا و ]رسول[ گفتند، و استخلاف از جهت خدای گویند به امامت علی و فرزندان او. آنان که به امامت صحابه گفتند، امات به اختیار گفتند. قول به آن که امام نص باشد، و خلیفه به استخلاف خدای باشد و جز علی بود قولی بود ثالث خارق اجماع. و آنان که در حق صحابه دعوی نص کردند، قول ایشان معتمد نیست، چه اتفاق است که اگر از خدای یا پیغامبر نصی بودی، به اختیار امت و اجماع ایشان حاجت نبودی در حق ابوبکر، آنگه به نص ابوبکر بر عمر، آنگه به مشورت و شوری در امامت عثمان، و این جمله دلیل فساد قول آنان می‌کند که ایشان نصوصیت صحابه گفتند، ...».

  سپس از آیات دیگر قرآن همچو: یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما مُلئت جور و ظلما نتیجه‌گیری می‌کند که: «آیت لایق نیست و معنی او مطرد نیست الّا به خلافت و امامت مهدی علیه السلام که رسول صلی الله علیه و آله به او بشارت داد و امت بر آن اجماع کردند بر جمله و اگر چه در تعیین آن خلاف کردند و رسول صلی الله علیه و آله گفت: اگر از دنیا نماند الا یک روز، خدای تعالی آن روز را دراز کند تا بیاید مردی از فرزندان من همنام من و هم کنیت من، زمین پر از عدل و انصاف کند پس از آن که پر جور و ظلم باشد. و این خبر مخالف و مؤالف روایت کردند، و خلاف در تعیین افتاد، و نیز این خبری است معروف که رسول صلی الله علیه و آله گفت: هیچ کس را خلال نیست که ]جمع کند[ میان نام من و کنیت من مگر مهدی امت را که او را رواست که نام من و کنیت من برگیرد».۶

  در ادامه آورده است: جابر جعفی روایت کرد از جابر بن عبدالله الانصاری که او گفت، چون این آیت آمد: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي‏ الْأَمْرِ مِنْكُمْ۷ من گفتم: ]یا رسول الله[ خدای را و رسول را می‌شناسم، و طاعت ایشان واجب می‌دانم، اولوالامر کدام‌اند که خدای طاعت ایشان با طاعت خود و طاعت تو مقرون بکرد؟ گفت: یا جابر ندانی تا اولوالامر که‌اند؟ خلیفتان منند و امامان مسلمانان از پس من: اولشان علی بن ابی طالب، آنگه حسن، آنگه حسین، آنگه علی بن الحسین، آنگه محمد بن علی ـ که در توریت به باقر معروف است و تو ای جابر او را دریابی. چون او را بینی سلام من به او رسان. آنگه صادق جعفر بن محمد، آنگه موسی بن جعفر، آنگه علی بن موسی، آنگه محمد بن علی، آنگه علی بن محمد، آنگه حسن بن علی، آنگه پسر حسن بن علی ـ آن که خدای تعالی مشارق و مغارب زمین بر دست او بگشاید ـ او از شیعت خود غایب شود، غیبتی که بر قول امامت او بنه ایستد الّا آن که خدای تعالی دل او را به ایمان امتحان کرده باشد.

  جابر گفت، من گفتم: یا رسول الله! شیعۀ او را به او انتفاع باشد در غیبت او؟ گفت: آری! به آن خدای که مرا به نبوت بفرستاد که ایشان به نور مبصر و مستضیء باشند و به ولایت او منتفع باشند در غیبت او چنان که منتفع باشند به آفتاب، و اگر چه ابری در پیش او آید.۸

۴۸. وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً (سورۀ فرقان، آیۀ ۵۴)

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کردند که: «نسب» آن است که حرام باشد نکاحش، و «صهر» آن که حلال باشد نکاحش. ابن سیرین گفت: این آیت در حق امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمد که رسول صلی الله علیه و آله دختر به او داد فاطمه علیها السلام را و او بود که جامع بود هم نسب را و هم سبب را. از جهت نسب پسر عمش بود و از سبب شوهر دخترش بود، و هیچ کس را از صحابه و اهل البیت این هر دو به یک جای نبود.

  در خبر است که رسول صلی الله علیه و آله گفت: روزی فرشته‌ای آمد بنزدیک من که پیش از آن نیامده بود، مرا خطاب کرد: ... سپس گفت: آمده‌ام تا نور را به نور دهی. گفتم: آن نور کدام است که او را به نور دهم؟ گفت: تُزوج فاطمة من علی؛ فاطمه را به علی دهی که خدای تعالی این عقد در آسمان ببست. گفتم: همچنین کنم. چون برخواست گشتن، در میان دو کتف او نگریدم، فاذا بین کتفیه مکتوب لا اله الّا الله محمد رسول الله أیدته بعلیٍ و نصرته به. گفتم: چند گاه است که تا این در میان کتف تو نوشته است؟ گفت: قبل أن خلق الله آدم بأربعة و عشرین ألف عام؛ پیش از آن که خدای تعالی آدم را آفرید به بیست و چهار هزار سال.

  سُدَی روایت کرد: آیت در رسول آمد و در امیرالمؤمنین علی که فاطمه را به او داد، و او پسر عم رسول صلی الله علیه و آله بود نسبش از پسر عمی بود و سبب از مصاهره و تزویج فاطمه علیها السلام. فاطمه گفت: یا رسول الله! مردمان مرا طعنه می‌زنند که پدر تو را به مردی درویش داد که مالی ندارد، گفت: یا فاطمه اَما ترضین اَنی قد زوّجتک اقدم الناس سلماً و اکثرهم علماً و افضلهم حلماً؟ گفت: راضی شدم به آنچه خدای و رسول راضی‌اند برای من.

  عکرمه گفت که از دهن پیغامبر گرفت که گفت در این آیت که: خدای تعالی علقه شنبه بیافرید و در صلب آدم نهاد، آنگه از صلب آدم به صلب شیث رسانید، آنگه آن را می‌گردانید از اصلاب طاهرین به ارحام مطهرات، آنگه آن را ببخشید و دو نیمه کرد، یک نیمه در صلب عبدالله نهاد و یک نیمه در صلب ابوطالب. از نیمۀ اول و فاضلتر مرا آفرید که محمدم و مرا نبوت و رسالت و کتاب داد و از نیمۀ دیگر علی را آفرید و او را طهارت و شجاعت و صیت داد. فذلک قول الله تعالی: وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً، فانا و علیٌ خُلقنا من نور واحد.

  ابو الحسن علی بن محمد بن حمدویه القزوینی روایت کرد از ابو احمد بن سلیمان الغازی عن الرضا علیه السلام عن آبائه از امیرالمؤمنین علی علیه السلام که او گفت ]رسول صلی الله علیه و آله[ مرا: یا علی! تو را سه چیز دادند که مرا ندادند: پدر زنی دادند تو را چون من و مرا ندادند، و جفتی دادند تو را چون فاطمه و مرا ندادند و فرزندانی دادند تو را چون حسن و حسین و مرا ندادند.

  ابو الفتوح نظیر این نقل را از انس نیز نقل کرده و گزارش خواستگاری از فاطمه علیها السلام توسط بزرگان از قریش و در نهایت تزویج آن حضرت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام را نیز از دو نقل معتبر نقل کرده است که به سبب اختصار از آوردن اکثر آن خودداری می‌کنیم.

  هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام برای رفتن نزد رسول صلی الله علیه و آله در بزد رسول صلی الله علیه و آله به ام‌سلمه گفت: برخیز و در بگشای که هذا رجل یُحبّه الله و رسوله و یحب الله و رسوله. ام سلمه گفت: این کیست که این منزلت دارد و تو مرا می‌فرمای که در بگشای تا او درآید، و خدای تعالی ما را فرمود تا حجاب کنیم؟ رسول گفت: یا ام سلمه بالباب رجل لیس بالخََرِق و لا بالنَّزق؛ مردی است که بر این در است سبکسار نیست، و هو اخی و ابن عمی و احب الخلق الیّّ.

  پس از زمانی رسول الله صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را خواند و فرمود که خداوند در آسمانها فاطمه را به ازدواجت در آورد. این مطلب ضمن نقل بلندی در تفسیر ذکر شده است. خدای تعالی حلیه‌ها و نعمت‌هایی بر آنها نازل فرمود و فرمود: «این ودیعه‌هایی است شیعه علی و فاطمه را بنزدیک شما تا روز قیامت باشد بر صراط بایستند و هر کس که بر شما بگذرد که مثقال حبه‌ای از محبت علی در دل او باشد و محبت فاطمه و فرزندانش، این جواز به او دهی به بهشت و بیزاری از دوزخ و او را به بهشت بری بی‌حساب، این حکمی است که من کردم پیش از آن که خلق را آفریدم.

  آنگه گفت: چون روز قیامت باشد، من بر سر صراط بایستم و این فرشتگان با من آن طوامیر در دست گرفته، چون یکی از شیعۀ ما و دوستداران ما به او بگذرد، این نامه به دست راست او دهند بر عنوانش نبشته: براءة من العلی الجبار لشیعة علیٍ و فاطمه من النار ...

  مفسر روض الجنان، گزارش تزویج علی و فاطمه علیها السلام را بیان می‌کند، سپس می‌نویسد: «رسول صلی الله علیه و آله دست علی گرفت و دست فاطمه در دست او نهاد، گفت: بگیر که تو سزاوارتری به او، و تو نیک داماد و برادر و رفیقی مرا. آنگه گفت: مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان. آنگه فاطمه را گفت: پیش او چون پرستار باش تا او تو را چون بنده باشد. آنگه علی را گفت: نیک زن است زن تو. فاطمه را گفت: نیک شوهر است شوهر تو. برای آنها و فرزندان آنها دعا فرمود. روز بعد از زواج رسول الله صلی الله علیه و آله نزد آنها آمد و گفت: علی را که: یا علی! چگونه یافتی اهلت را؟ گفت: نعم العون هی علی طاعة الله. پس از آن از فاطمه به تنهایی سوال فرمود: چگونه می‌یابی شوهرت را؟ گفت: خیر بعلٍ. درباره آنان دعا فرمود.۹

  آنگاه علی را گفت: یا ابا الحسن نعم الزوج زوجتک؛ نیک زن است زن تو، و این جملۀ حورالعین است، چه این از میوۀ بهشت آفریده است با او مدارا کن. فانها بضعة منی یسوءنی ما ساءها و یسرنی ما سرّها و ان الله تعالی یغضب بغضبها و یرضی برضاها».

  سپس ابو الفتوح گزارشی درباره خدمتکار خواست فاطمه علیها السلام را یاد کرده و تسبیح آن حضرت را که پیامبر بدو آموخت. و گزارش دیگر از زندگانی زهرا علیها السلام را نقل کرده است و در خاتمه می‌نویسد: «این جمله‌ای است از قصه تزویج فاطمه علیها السلام و اگر این قصه دراز شد، تبرک را نبشته آمد تا تنبیه باشد بر بعضی فضایل ایشان:».۱۰

۴۹. مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ‏ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ * وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ ... (سورۀ نمل، آیه ۸۹ ـ ۹۰)

  علی بن الحسین زین العابدین  علیه السلام گفت: مردی به غزا رفت به زمین روم، و او را عادت بودی چون خالی بودی به آواز بلند «لا اله الّا الله وحده لا شریک له» گفتی. یک روز در مرغزاری می‌رفت به زمین روم، این کلمات بگفت. سواری برون آمد از آن مرغزار و گفت: چه گفتی؟ گفت: آنچه شنیدی. گفت: و الله که این کلمه است که خدای تعالی گفت: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ‏ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ. ابو داوود السبیعی روایت کرد از ابو عبدالله الجدلی که امیرالمؤمنین علی گفت: یا ابا عبدالله! تو را خبر دهم به حسنتی که هر که آن حسنه کند به بهشت شود و او را به از آن بدهند، و به سیّئتی که هر که آن کند به دوزخ شود و هیچ عمل با آن قبول نکنند از او. گفتم: یا امیرالمؤمنین! و آن چیست؟ گفت: الحسنة حبّنا اهل البیت و السیئة بغضنا.۱۱

۵۰. فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشي‏ عَلَى اسْتِحْياءٍ (سورۀ قصص، آیۀ ۲۵)

ذیل بیان این آیه و آیات قبل که آب گرفتن برای دختران حضرت شعیب را توسط حضرت موسی شرح می‌دهد، ابو الفتوح می‌نویسد: «مانند این معجزۀ امیرالمؤمنین را بود در صفین، و آن، آن بود که: چون روی به صفین نهاد به بعضی منازل فرود آمدند که آن جا آب نبود، و مردم و چهارپایان سخت تشنه بودند، برفتند و از جوانب آب طلب کردند، نیافتند. باز آمدند و امیرالمؤمنین را خبر دادند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! در این نواحی هیچ آب نیست و تشنگی بر ما غالب شد، تدبیر چیست؟ امیرالمؤمنین علیه السلام بر نشست و لشکر با او، پاره‌ای برفتند، از ره عدول کرد.

  ابو الفتوح گزارش دنبال آب گشتن و چاه کردن و معجزه امیرالمؤمنین برای رسیدن به آب را بیان کرده که در ضمن آن راهبی مسیحی در آنجا حضور داشت، چون معجزه آن حضرت دید، نزد آن جناب رفت و گفت: یا هذا انت نبی مرسل؟ امیرالمؤمنین گفت: نه. گفت: فملک مقرب؛ فریشتۀ مقرّبی؟ گفت: نه، ولکن وصی رسول الله محمد بن عبدالله خاتم النبیین. راهب گفت: دست بگستر تا ایمان آرم. آنگه دست بر دست او زد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله و أن محمداً رسول الله و انک وصی رسول الله و احق الناس بالامر من بعده. امیرالمؤمنین علیه السلام پس از گفتن عهود و شرایط اسلام، گفت: چه حمل کرد تو را بر مسلمانی؟ راهب گفت: در کتب ما نبشته است که: این جا چشمه‌ای است سنگی بر سر او نهاده، پیدا نشود الا بر دست پیغامبری یا وصی پیغامبری و لابد است که ولیی از اولیای خدای این چشمه بر دست او پیدا شود که بر دست تو پیدا شد ... .۱۲

۵۱. وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ (سورۀ قصص، آیۀ ۵)

اصحاب ما روایت کردند که: آیت در شأن مهدی آمد که خدای او را و اصحاب او را از پس آن که ضعیف و مستضعف بوده باشند منت نهد بر ایشان و مراد به زمین جمله زمین است.۱۳

۵۲. أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ‏ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقيهِ ... (سورۀ قصص، آیۀ ۶۱)

آیه را درباره ابوطالب بیان کرده‌اند. اصبغ بن نُباته روایت کرد از امیرالمؤمنین علیه السلام که او گفت: و الله ما عبد ابی و لا جدی عبدالمطلب و لا هاشم و لا عبد مناف صنماً قط. گفتند: چه پرستیدندی؟ گفت: خدای را پرستیدندی، و در نماز روی به کعبه کردندی متمسک به دین ابراهیم علیه السلام. و صادق علیه السلام روایت کرد از پدرانش از امیرالمؤمنین علیه السلام که: او روز در رحبَه نشسته بود و قومی پیرامون او نشسته، یکی برپای خاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! انت بالمکان الذی انت و ابوک یعذب بالنار؛ امیرالمؤمنین گفت: مه فض الله فاک، بدان خدای که محمد را به راستگری بفرستاد که اگر پدرم شفاعت کند در جمله گناهکاران که بر روی زمین‌اند خدای شفاعت او قبول کند. آنگه گفت: به آن خدای که محمد را بحق به خلقان فرستاد که نور پدرم روز قیامت نور همه خلقان را بنشاند، جز نور محمد و نور من و نور فاطمه و نور حسن و حسین، چه نور او از نور ماست، و نور ما از یک نور است که خدای تعالی آفرید پیش از خلق آدم به دو هزار سال.

  و از رضا علیه السلام روایت کردند از پدرانش به چند طریق که: نقش انگشتری ابوطالب این بود: رضیت بالله ربا و بابن أخی محمد نبیا و بابنی علی له وصیاً و اخبار در این معنی بسیار است، و از جمله دلایل ایمان ابوطالب خطبۀ اوست که در تزویج خدیجه خواند چون عقد رسول بست با او به اتفاق مخالف و موافق: ... .۱۴

۵۳. وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ (سورۀ سجده، آیۀ ۲۱)

باقر علیه السلام گفت: عذاب اکبر خروج مهدی آل محمد بود بر ایشان.۱۵

۵۴. مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ (سورۀ احزاب، آیۀ ۲۳)

عامه مفسران و جمهور اصحاب اخبار برآنند که: آیت در امیرالمؤمنین آمد و ... .۱۶ امیرالمؤمنین علی است که گوش شهادت می‌دارد، و بیان این حدیث آن است که هر گه که او دلتنگ شدی، بگفتی: ما ینتظر اشقاها ان یخضبها من فوقها بدم؛ چه انتظار می‌کند آن شقی‌ترین امت که بیاید و این محاسن را از خون این سر خضاب کند. ابو الطفیل عامر بن واثله روایت کند که: چون امیرالمؤمنین علیه السلام مردم را جمع کرد برای بیعت در کوفه، عبدالرحمن ملجم بیامد تا بیعت کند. چند بار منع کرد او را و رد کرد، و بیعت او نمی‌گرفت، آخر بیعت او بگرفت. آنگه گفت: چه باز می‌دارد شقی‌ترین امت را از آن که خضاب کند این محاسن را به خون این سر؟

  ابو الفتوح گزارش آگاهی حضرت از شهادت خویش و چگونگی انجام آن را نقل کرده است و می‌نویسد: «پسر ملجم را بگرفتند و پیش امیرالمؤمنین آوردند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! مُر بامرک فی عدو الله؛ بفرمای آنچه رای تست در دشمن خدای. گفت: اگر من بمیرم به قصاص او را بازکشی، النفس بالنفس، و اگر زنده مانم رای خود در او بینم ...

  امیرالمؤمنین علیه السلام روی به حسن و حسین کرد و گفت: ببری این را و جامه‌ای نرم و خوار باز کنی برای او، و طعام نیک دهی او را که او اسیر شماست ... سپس وصیت نمود.

  حسنِ علی گفت: صبر نداشتم تا در خانه باز کردم، امیرالمؤمنین از دنیا مفارقت کرده بود. در تجهیز او گرفتم و انفاذ وصیت او چنان که فرموده بود. و سریر او برگرفتم مؤخره آن و مقدمه آن از جای برخاست، و او را به غری دفن کردیم و بازگشتیم، و اثر گور ناپیدا کردیم به وصیت او. چون بازگشتم، جماعتی می‌آمدند بر پی ما. گفتند: چه کردی؟ گفتیم: دفن کردیم، و آنچه دیده بودیم حکایت کردیم. برفتند و آن جایگاه باز کردند چیزی ندیدند.

  از باقر علیه السلام پرسیدند که: امیرالمؤمنین را کجا دفن کردند؟ گفت: به ناحیۀ الغَری، و پیش از صبح دفن کردند او را، و دفن او حسن و حسین و محمد حنفیه و عبدالله جعفر کردند. و حسن علی را پرسیدند که: امیرالمؤمنین را کجا دفن کردی؟ گفت: به ره مسجد اشعث بیرون بردیم و به ظهر الغری دفن کردیم او را.۱۷

۵۵. إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (سورۀ احزاب، آیۀ ۳۳)

در بیان این آیه شریفه می‌گوید: «در آیت دو قول گفتند: یکی آن که در حق زنان رسول است، و ظاهر قرآن مانع است از این، زیرا که می‌فرماید: «عنکم» و «یُطهرکم» و این خطاب مردان باشد نه خطاب زنان و نیز اخبار متواتر است که مخالف و مؤالف روایت کردند از طریق مختلف که: مراد به آیت و اشارت در اهل‌البیت به علی است و فاطمه و حسن و حسین.»۱۸ سپس چند قول در این باره را ذکر می‌کند: عطیه روایت کرد از ابو سعید الخدری که رسول صلی الله علیه و آله در حجرۀ من بود، فاطمه آمد و دیگی آورد و در آن جا حریره بود. رسول گفت: برو و علی را بخوان و حسن و حسین را. او برفت و ایشان را بخواند و ایشان با رسول بر سر گلیمی خیبری نشسته بود، آن گلیم برگرفت و بر ایشان افگند و دست برداشت و گفت: اللهم ان لکل نبی أهل بیتٍ و هؤلاء اهل بیتی فاذهب الرجس عنهم و طَهّرهم تطهیرا؛ بار خدایا هر پیغامبری را اهل بیتی بوده‌اند و اینان اهل البیت منند. در حال جبریل آمد و این آیت آورد.

  ام سلمه گفت: من گفتم: یا رسول الله! من نیز با شما ام؟ گفت: انک علی خیر، تو بر خیری ولکن اهل البیت من اینانند.

  ابو داوود روایت کرد از ابو الحمراء، گفت: نه ماه به مدینه مُقام کردم، جز یک روز به هر وقت نماز رسول به در حجرۀ فاطمه و علی آمد و گفتی: الصلاة رحمکم الله إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً. روایات دیگری در تأیید این مطلب آورده است.۱۹ مقاتل گفت: آیت در حق امیرالمؤمنین علی آمد که جماعتی منافقان او را می‌رنجانیدند.۲۰

۵۶. وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ الْقِتالَ‏ ... (سورۀ احزاب، آیۀ ۲۵)

بعلی بن ابی طالب در قرائت عبدالله مسعود آمده است.۲۱

۵۷. ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا (سورۀ فاطر، آیۀ ۳۲)

از صادق علیه السلام گفتند: آیت در اولاد علی آمد؛ «سابق» ائمه‌اند و «مقتصد» آنان که از ایشان فروتراند و «ظالم» آنان که گناه‌کاراند از ایشان. و رضا علیه السلام را در مجلس مأمون از این آیت پرسیدند در مرو که آیت عام است در جمله امت یا خاص است در عترت؟ گفت: بل خاص است در عترت. آنگه گفت: نمی‌دانی که وراثت در ظاهر آیت متعلق است به گزیدگان؟ آنگه حجت آورد بقوله: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهيمَ وَ جَعَلْنا في‏ ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ.۲۲ آنگه گفت: بهر حال نبوت و کتاب از جمله ایشان در مهتدیان باشد دونِ فاسقان. اهل اشارت گفتند: حکمت چیست در آن که ظالم را مقدم کرد در ذکر و سابق را مؤخر کرد، و تقدیم فاضل‌تر را کنند؟

  اصحاب ما گفتند: آیت خاص است به اهل البیت و استدلال کردند به آیت در باب امامت از چند وجه: یکی آن که گفت: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ؛ ما کتاب به میراث دادیم، و میراث امّا به نسب باشد یا به سبب. و نسب از سبب قوی‌تر باشد و به هر یکی از آن استحقاق میراث بود. و امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این معنی هم ذو طرفین بود و هم ذو شرفین ... .۲۳ سپس مفسر درباره ارث حضرت زهرا و غصب آن می‌نویسد و استدلال آن حضرت به ارث بردنش از پدر.

۵۸. سَلامٌ‏ عَلى‏ إِلْ‏ياسينَ (سورۀ صافات، آیۀ ۱۳۰)

آنان که آل یاسین خواندند، گفتند که: معنی آن است که علی آل محمد و یاسین نامی است از نامهای رسول ما.۲۴

۵۹. وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ‏ وَ صَدَّقَ بِهِ (سورۀ زمر، آیۀ ۳۳)

در اخبار ما، از ائمه ـ علیهم السلام ـ آوردند و از بعضی صحابه که: جاء بالصدق، رسول الله و صدَّق به، امیرالمؤمنین علی است. در خبر است که چون رسول صلی الله علیه و آله را شب معراج به آسمان بردند ملکوت آسمان بر او عرضه کردند، گفتند: برو و قوم را خبر ده. گفت: بار خدایا! مرا دروغ دارند، گفت: یصدقک علیٌ و هو الصدیق الأکبر، دلیل بر آن که او صدیق اکبر است، آن است که مخالفان و موافقان در اخبار آوردند که: الصدیقون ثلاثه: حزقیل مؤمن آل فرعون و حبیب النجار مؤمن آل یاسین و علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ و هو خیرهم و سیّدهم. بیان دیگر آن که گفت در دگر آیت: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ‏،۲۵ یعنی حمزه و جعفر و علی.

  در خبر است که روزی رسول صلی الله علیه و آله سرِیتی را به غزایی می‌فرستاد علی را بر ایشان امیر کرد، آنگه گفت: کیست از شما که فضل و صدق پسر عم من از قرآن بیارد؟ عمار بر پای خاست، گفت: من بگویم یا رسول الله؟ گفت: بیار. گفت، قوله تعالی: وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ‏ وَ صَدَّقَ بِهِ. رسول گفت: کفاک الله یا عمار کل مهم. ابوذر گفت: من حاضر بودم که عمار این گفت. فضل بن شاذان گفت: جاء بالصدق، رسول است صادقی که جز او صادقی نبود در آن وقت، و صدّق بِهِ، علی بن ابی طالب مصداقی که در آن وقت مصدقی نبود جز او. زید بن جناب گفت: پیش رسول رفتم در بدایت کار و گفتم: یا محمد! چه می‌گویی تو؟ گفت، می‌گویم: لا اله الّا الله و انا رسوله؛ بجز خدای، خدایی نیست و من پیغامبر اویم. گفتم: و من یُصدّقک علی هذا؛ تو را بر این که باور می‌دارد؟ گفت: صبی و امراة؛ کودکی و زنی، یعنی؛ خدیجه و علی. از این جا گفت رسول صلی الله علیه و آله: صلّت الملائکة علَیّ و علی علیٍّ سبع سنین لانه لم ترفع من الارض الی السماء صلاة الا منی و من علی، گفت: هفت سال فریشتگان بر من و بر علی صلاة فرستادند، برای آن که در این هفت سال نمازی به آسمان نبردند از زمین الا از من و از علی.۲۶

۶۰. ِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ ... (سورۀ شوری، آیۀ ۲۳)

و «الا» به معنی لکن باشد؛ گفت: مزدی طمع نمی‌دارم و لکن توقع آن است که اهل البیت و خویشان مرا دوست داری. و این قول در اخبار ما و مخالفان ما آمده است به طریقهای مختلف. آنگه خلاف کردند در آن که این «قربی» و قرابت کیستند که خدای تعالی دوستی ایشان فرمود مکلفان را؟

  اعمش و سعید جُبیر و عبدالله عباس گفتند: امیرالمؤمنین علی است و فاطمه و حسن و حسین. و عبدالله عباس گفت: من از رسول پرسیدم، گفت: علی و فاطمه و حسن و حسین. زید بن علی روایت کرد از پدرش از جدش از امیرالمؤمنین علی علیه السلام که گفت: من با رسول صلی الله علیه و آله شکایت کردم حسدِ مردمان بر من. مرا گفت: یا علی اما ترضی ان تکون رابع رابعة، راضی نباشی که چهارم چهار کس باشی که در بهشت شوند؟ اول کس که در بهشت شود من باشم و تو و فاطمه و حسن و حسین؛ و زنان ما بر چپ ما و راست ما باشند و فرزندان ما از پس پشت ما باشند، و شیعت ما از پس ایشان بود.

  شهر بن حوشب روایت کرد از ام سلمه که رسول صلی الله علیه و آله یک روز فاطمه را گفت: برو شوهرت را و فرزندانت را بیار. او برفت و ایشان را حاضر کرد. رسول صلی الله علیه و آله گلیمی بر ایشان افگند و گفت: اللهم هؤلاء ال محمد فاجعل صلواتک و برکاتک علیهم انک حمید مجید. ابوهریره روایت کرد که رسول صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین را گفت: انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم. سُدی روایت کرد عن ابی الدیلم، گفت: آنگه که حسین علی علیهما السلامرا بکشتند و زنان او را با علی بن الحسین به شام بردند به اسیری، یکی از شامیان برخاست و گفت: الحمد لله الذی قتلکم و استأصلکم و قطع قرن الفتنة. علی ابن الحسین گفت: یا هذا! تو قرآن دانی؟ گفت: آری! گفت: حوامیم دانی؟ گفت: آری! گفت نخوانده‌ای: قل لا أسألکم علیه أجرا الّا المودة فی القربی ...؟ گفت این قربی ماایم که خدای تعالی دوستی ما فرمود. انس مالک روایت کرد که رسول صلی الله علیه و آله گفت: نحن ولد عبدالمطلب سادة اهل الجنة انا و حمزة و جعفر و علی و الحسن و الحسین و المهدی.

  احمد بن عامر روایت کرد از پدرش از رضا، از پدرانش، از امیرالمؤمنین علیه السلام که، رسول صلی الله علیه و آله گفت: بهشت حرام است بر آنان که بر اهل بیت منظلم کنند و عترت مرا رنجانند. و هر کس که او صنیعتی کند با یکی از فرزندان عبدالمطلب و ...

  برخی گفتند که آیه در مکه نازل شد و پیامبر در مکه اهل بیت نداشت، پس آیه منسوخ است ثعلبی امام اصحاب الحدیث در رد این کلام گفت: دوستی اهل البیت و تقرب به آن به خدای تعالی از جملۀ اصول الدین و ارکان مسلمانی است و سرِ طاعت و سبب تحصیل رضای خدای تعالی، آنگه گفت: ابو محمد اصفهانی روایت کرد به اسنادش از جریر بن عبدالله البجلی که رسول صلی الله علیه و آله گفت: هر که بر دوستی آل محمد بمیرد، شهید باشد؛ و هر که بر دوستی آل محمد بمیرد، گناهش بیامرزند و هر که بر دوستی آل محمد بمیرد، بر توبت بمیرد، و هر که بر دوستی آل محمد بمیرد، ملک الموت و منکر و نکیر او را بشارت دهند به بهشت. الا! و هر که بر دوستی آل محمد بمیرد، او را چنان به بهشت برند که عروس را به خانۀ شوهر. هر که بر دوستی آل محمد بمیرد، از بهشت دو در گور او گشایند و ...۲۷

۶۱. وَ مَنْ يَقْتَرِفْ‏ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً (سورۀ شوری، آیۀ ۲۳)

حسن بن علی علیه السلام و عبدالله عباس گفتند: حسنت، دوستی اهل البیت است.۲۸

۶۲. وَ سْئَلْ‏ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ (سورۀ زخرف، آیۀ ۴۵)

رسول صلی الله علیه و آله گفت: چون شب معراج مرا بآسمان بردند و پیغامبران را جمع کردند، من به ایشان بنشستم، فرشته‌ای آمد و گفت: خدای تعالی می‌گوید: بپرس از این پیغامبری تا ایشان را بر چه فرستادند. رسول صلی الله علیه و آله بپرسید از ایشان که: علی ما بعثتم؟ قالوا: علی ولایتک و ولایة علی بن ابی طالب.۲۹

۶۳. وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ‏ مَرْيَمَ‏ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (سورۀ زخرف، آیۀ ۵۷)

وجهی دیگر آمد در تفسیر اهل البیت: در معنی آیت و آن آن است که چون رسول صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین را گفت عند مُنصرفه من باب السلاسل: و الله لولا انی اُشفق ان یقول فیک طوایف من امتی ما قالت النصاری فی المسیح بن مریم لقلت الیوم فیک مقالاً لابد، من امتی الا آخذوا التراب من تحت قدمیک یستشفون به. جماعتی منافقان گفتند: ما رضی لین یضرب لابن عمه مثلاً الا بالمسیح بن مریم؛ راضی نیست محمد که مثل زند پسر عمش را و تشبیه کند او را به کسی مگر به عیسی بن مریم. خدای تعالی این آیت فرستاد و این حال از ایشان باز گفت.۳۰

۶۴. كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ‏ * وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ‏ (سورۀ الذاریات، آیۀ ۱۷ ـ ۱۸)

از امام باقر علیه السلام گفت: که نبخسبند الا آنگه که نماز خفتن بکنند.۳۱

۶۵. وَ النَّجْمِ‏ إِذا هَوى‏ (سورۀ النجم، آیۀ ۱)

حق تعالی آسمان را به دوازده ستاره بیاراست و زمین را به دوازده معصوم. راهرو در بیابان به آن ستارگان راه برند و گمراه در دین بدین ستارگان راه برند و این بیتها به صادق علیه السلام نسبت کردند.

فی الأصل کنا نجوما یُستضاء بنا

و فی البریة نحن الیوم برهان۳۲

در خبر است که سیّد عابدان علی بن الحسین همه شب نماز کردی چون وقت سحر بودی به میان سرای آمدی و بر نگریدی گفتی: ... صادق علیه السلام گفت: مراد به «نجم» رسول صلی الله علیه و آله است: اذا هوی، اذا انصرف لیلة المعراج.

  ... آن شب اهل مدینه همه بر بامها رفتند امید آن را که باشد که ستاره به خانۀ ایشان رود، مگر علی و فاطمه و رد خود رها نکردند، گفتند: اگر به خانۀ ما آید ما را شکر زیادت باید کردن، و اگر به خانۀ ما نیاید، باد و تکبر نباشد. ایشان هر یکی در محراب خود مشغول، ستاره‌ای روشن از قطب آسمان جدا شد و گفتند: زهره بود، و به حجرۀ زهرا در افتاد، فذلک قوله: وَ النَّجْمِ‏ إِذا هَوى.

  گروهی منافقان طعنه زدند گفتند: الا انّ محمداً قد ضل فی علی؛ محمد در حق علی گمراه شد. خدای تعالی قسم یاد کرد با آن ستاره‌ای که به خانۀ او فرستاد، گفت: وَ النَّجْمِ‏ إِذا هَوى * ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏. مفسر آورده است که چون پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود در همه خانه‌ها به مسجد را ببندند جز در خانه علی، منافقین چنین گفتند و خداوند پاسخ گفت.۳۳

۶۶. مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ‏ يَلْتَقِيانِ (سورۀ الرحمن، آیۀ ۱۹)

در تفسیر اهل البیت هست که: مراد به این دو دریا علی و فاطمه است.۳۴

۶۷. وَ السَّابِقُونَ‏ السَّابِقُونَ‏ * أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ‏ (سورۀ واقعه، آیۀ ۱۰ و ۱۱)

  یکی گفت: چون نیک اندیشه کنی، آن کس که جامع بود سبق را در این همه خصال، جز امیرالمؤمنین علی علیه السلام نبوده اما سبق اسلام اتفاق است که اول کس را زنان خدیجه بود و از مردان علی علیه السلام. حدیث ابوذر که گفت از رسول صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌گفت: یا علی انت اول من آمن بی و اول من یصافحنی یوم القیامة و انت الصدیق الاکبر و الفاروق الاعظم نفرق بین الحق و الباطل و انت یعسوب المؤمن و المال یعسوب الظلمة، و اخبار در مانند این بی‌حد است از طریق ما و طریق مخالفان.

  اما سبق در نماز، قوله علیه السلام صلّت الملائکة علیَّ و علی علیٍّ سبع سنین لأنه لم ترفع صلاة من الأرض الی السماء الا منی و من علیّ.۳۵

۶۸. ... وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ (سورۀ حدید، آیۀ ۲۵)

در اخبار اصحاب ما آمده است که مراد به این آهن ذوالفقار است که برای رسول علیه السلام از آسمان فرو فرستاد، و رسول صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام داد تا در پیش او به آن قتال می‌کرد. و در اخبار مخالفان اقوال مختلف آمد: در روایتی آن است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرد که جبرئیل به نزدیک رسول صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله! در یمن صنمی است در آهن گرفته، کس بفرست و بفرمای تا آن صنم بشکند و از آهن او دو تیغ سازند که بدو قتال کنند. امیرالمؤمنین گفت: رسول صلی الله علیه و آله مرا بخواند و آن جا فرستاد. من برفتم و آن صنم بشکستم و آهن او پیش رسول آوردم، از او دو تیغ ساختند: یکی را مِخدم نام کرد و یکی را ذوالفقار، و به من داد تا بدو قتال می‌کردم. روز احد رسول صلی الله علیه و آله مرا گفت: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الّا علیّ. و روایتی دیگر است که: ذوالفقار تیغ عاص بن مُنَبه السهمی بود، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام او را بکشت و آن تیغ برگرفت در غزاة بدر و روایت دیگر آن است که: ذوالفقار از جملۀ آن شمشیرها بود که بلقیس به هدیه به سلیمان فرستاد به دست منبه بن الحجاج السهمی افتاد، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام او را بکشت روز بدر و تیغ برگرفت. روایت چهارم آن است که: رسول صلی الله علیه و آله شاخی از درختی بگرفت و به امیرالمؤمنین داد که به او قتال کن. در دست آن حضرت تیغی شد و آن ذوالفقار بود. قول پنجم آن است که: جبرئیل از آسمان آورد، و این در روایات ما ظاهرتر است لقوله: فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ.۳۶

۶۹. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ‏ (سورۀ حدید، آیۀ ۲۸)

  در تفسیر اهل البیت آمد که: مراد به «کفلین» حضرت امام حسن و حضرت امام حسین‌اند و به «نور» حضرت امیرالمؤمنین. یعنی ایمان آرید به رسول و متقی باشید تا من شما را شفاعت حسن و حسین دهم و نور حضرت علی بن ابی طالب تا بر صراط بر آن بروید. در خبر است که رسول صلی الله علیه و آله جبرئیل را گفت که: امت من بر صراط چگونه گذرند؟ گفت: ندانم. برفت و بازآمد، گفت: خدایت سلام می‌کند و می‌گوید: انت تجوز علی الصراط بنورالله و علی بن ابی طالب یجوز علی الصراط بنورک و امتک تجوز علی الصراط بنور علی، فنوزک من نورالله و نور علی من نورک و نور امتک من نور علی و یغفر لکم.۳۷

۷۰. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ... (سورۀ مجادله، آیۀ ۱۲)

مجاهد گفت: مناجات نکرد با رسول صلی الله علیه و آله الا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب.۳۸ عبدالله عمر گفت از پدرم شنیدم که گفت: حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را سه چیز بود که کس را نبود و اگر یکی از آن مرا بودی دو ستر داشتمی از شتران سرخ موی: یکی تزویج فاطمه علیها السلام که رسول صلی الله علیه و آله همۀ صحابه را منع کرد و رد، آنگه بدو داد او را. دیگر رایت روز خیبر آنگه که گفت: لاُعطیتها رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله کراراً غیر فرّار. دیگر آیت نجوی که فرود آمد و منسوخ شد و کس بدو کار نکرد جز او. عبدالله بن هارون الخراسانی گفت از حضرت امام الجن و الانس علی بن موسی الرضا علیه السلام پرسیدم که: چرا صدقه بر شما حرام کردند؟ گفت: از کاری عظیم سؤال کردی. بدان که ما چون خود را به دادن پاکیزه کرده‌ایم، خدای نخواست که به گرفتن ما را مُدنّس کند.۳۹

۷۱. ... وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ ... (سورۀ حشر، آیۀ ۹)

مردی در مسجد درخواست کمک کرد، رسول صلی الله علیه و آله گفت: ... آنگه گفت: کیست که مؤونت این مر کفایت کند تا خدای تعالی در فردوس اعلی او را جای دهد؟ حضرت امیرالمؤمنین علی برخاست و دست سائل گرفت و ببرد به حجرۀ فاطمه علیها السلام و گفت: ای دختر رسول خدا! در کار این مهمان نظر کن. فاطمه گفت: ای پسر عم رسول خدای! در سرای جز قدری گندم نبود و از آن طعام اندک است، یک کس را بیش نباشد. ]گفت: حاضر کن. فاطمه علیها السلام طعام را حاضر کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام چون دید که طعام اندک است، با خود[ گفت: اگر من طعام نخورم نشاید و اگر طعام خورم مهمان را کفایت نباشد. دست مبارک دراز کرد به علت آن که چراغ اصلاح می‌کنم و چراغ را بنشاند. آنگه حضرت خیرالنساء را گفت: در چراغ روشن کردن تعلل کن تا مهمان طعام نیک بخورد آنگه چراغ بیار، و حضرت دهان مبارک می‌جنبانید و می‌نمود که طعام می‌خورم و نمی‌خورد تا مهمان طعام تمام بخورد و سیر شد. حضرت خیرالنساء چراغ بیاورد و بنهاد و طعام بر حال خود بود. پس امیرالمؤمنین مهمان را گفت: چرا طعام نخوردی؟ گفت: یا ابا الحسن! من طعام بخوردم و سیر شدم ولکن خدای تعالی طعام را برکت داده است. آنگه از آن طعام امیرالمؤمنین بخورد و حضرت خیرالنساء و شاهزاده‌ها ـ علیهم السلام ـ نیز بخوردند و همسایه‌ها را نصیب دادند از برکت که خدای تعالی داده بود ایشان را. بامداد که امیرالمؤمنین علیه السلام به مسجد آمد رسول صلی الله علیه و آله گفت: یا علی! چون بودی به مهمان؟ گفت: بحمدالله یا رسول الله نیک بود. رسول گفت: خدای تعالی تعجب نمود از آنچه تو کردی دوش از چراغ کشتن و طعام نخوردن برای مهمان. گفت: یا رسول الله! تو را که خبر داد؟ گفت: جبرئیل خبر داد مرا از آن، و این آیت آورد در شأن تو: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ.۴۰ در خبر است که حضرت امیرالمؤمنین روزی جماعتی را دید. گفت: من انتم؟ کیستید شما؟ گفتند: نحن قوم متوکلون.۴۱

۷۲. إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِهِ صَفًّا (سورۀ صف، آیۀ ۴)

این دو صفت که خدای گفت از ملازمت صف کارزار و محبت خدای او را از جمله قوم، لایق حضرت امیرالمؤمنین علی است که در رسول صلی الله علیه و آله در حق او گفت: لاُعطین الرّایة غدا رجلاً یحبّ الله و رسوله و یُحبّه الله و رسوله کراراً.۴۲

۷۳. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ ... (سورۀ جمعه، آیۀ ۹)

دربارۀ نماز جمعه ابوالفتوح اقوال مختلف و نظر فقهای اهل سنت را آورده سپس می‌نویسد: «از حضرت رضا علیه السلام روایت کردند که چون آفتاب برآید شش رکعت کند و چون آفتاب گسترده شود شش رکعت دیگر کند و چون نزدیک زوال شود شش رکعت دیگر کند و چون زوال بنزدیک شود دو رکعت زوال کند و چون زوال بباشد فریضه کند».۴۳

۷۴. ... فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ‏ الْمُؤْمِنينَ ... (سورۀ تحریم، آیۀ ۴)

رسول الله گفت: مراد به «صالح المؤمنین» علی بن ابی طالب است و اصحاب ما بدین آیت استدلال کردند بر تفضیل امیرالمؤمنین علیه السلام بر صحابه.۴۴

۷۵. وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ (سورۀ حاقه، آیۀ ۱۲)

عبدالله بن الحسن روایت کرد که چون این آیت آمد، رسول صلی الله علیه و آله گفت امیرالمؤمنین علی را: سألت الله أن یجعلها اُذنک. امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: پس از آن هرگز چیزی فراموش نکردم از دعای رسول.۴۵

۷۶. سَأَلَ سائِلٌ‏ بِعَذابٍ واقِعٍ * لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ‏ (سورۀ معارج، آیۀ ۱ و ۲)

سفیان عُیینه را پرسیدند از این آیت که در حق که آمد سایل را، گفت: مرا سؤالی کردی که پیش از تو کس این سؤال نکرد، مرا خبر داد پدرم از جعفر الصادق از پدرانش: که چون رسول صلی الله علیه و آله دست علی بن ابی طالب علیه السلام گرفت به غدیر خم و او را بالا برد و بر مردم عرض کرد و گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه، و عقد امامت کرد برای او، این حدیث در میانۀ خلایق آشکارا شد، حارث بن النعمان الفهری برخاست و نزد رسول رفت ... از پذیرش ولایت روی برگرداند، هنوز به راحله خود نرسیده بود که سنگی از آسمان بیامد و بر سر او آمد و بر جای بمرد و خدای تعالی این آیت فرستاد.۴۶

۷۷. إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ ... وَ يُطْعِمُونَ‏ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً ... ً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً (سورۀ انسان، آیۀ ۵ ـ ۲۲)

عامه مفسران و اهل اخبار جمله گفتند: این آیات در امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین: آمد و کنیزکی که ایشان را بود فضه نام. ثعلبی مفسر امام اصحاب الحدیث آورد که: حسن و حسین علیه السلام بیمار شدند. جدشان به عیادت ایشان شد با جمله صحابه و معروفان عرب. علی را گفت: اگر نذری کنی در حق این فرزندان، و هر نذری که آن را وفا نباشد هیچ نبود. امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت: با خدای پذیرفتم که اگر خدای اینان را شفا دهد، من سه روز روزه دارم به شکر آن و فاطمه علیها السلام گفت: من نیز هم این نذر کردم، حسن گفت: من نیز هم این نذر کردم اگر خدای ما را عافیت دهد. حسین گفت: من نیز هم این نذر کردم اگر خدای ما را عافیت دهد. حسین گفت: من نیز هم این نذر کردم اگر خدای ما را عافیت دهد. فضه ـ خادمه ایشان ـ گفت: من نیز هم این نذر کردم. چون خدای تعالی ایشان را عافیت داد، علی فاطمه را گفت: وقت آن است که ما به آن نذر وفا کنیم. بنزدیک ایشان هیچ نبود بقلیل و کثیر. امیرالمؤمنین علیه السلام بنزدیک همسایه‌ای رفت جهود و از او قرض خواست، او پاره‌ای پشم بداد و سه صاع جو، گفت: این پشم زنان را ده تا برای من بریسند و این صاعهای جو برگیرند به مزد آن. علی آن بستد و به خانه آورد، فاطمه علیها السلام صاعی از آن آس کرد و پنج قرص از آن بپخت. هر یکی را قرصی، و هر چه در سرای روزه داشتند. امیرالمؤمنین با رسول صلی الله علیه و آله نماز بگزارد و به خانه باز آمد و طعام در پیش نهادند تا تناول کنند. هنوز دست به طعام نابرده، سایلی به در حجره فراز آمد و گفت: مسکین من مساکین المسلمین أطعمونی أطعمکم الله من موائد الجنة. آنگه امیرالمؤمنین دست فراز کرد و قرص خود ایثار کرد و به مسکین داد. فاطمه نیز موافقت کرد. حسن و حسین نیز موافقت کردند. فضه نیز موافقت کرد. و آن شب بر آب قراح روزه بگشادند. روز دیگر صاعی دیگر را معالجه کرد ... یتیمی بیامد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة، یتیم من اولاد المهاجرین. آن شب نیز جمله طعام بدادند بر آب قراح روزه بگشادند. چون شب سدیگر بود، طعام بساختند و در پیش نهادند. سایلی آمد و گفت: من اسیری‌ام از اسیران شما، ما را به اسیری گرفته‌ای و طعامی نمی‌دهی. طعام دهید مرا. آن شب نیز طعام بدادند و بر آب تهی روزه بگشادند ... روز چهارم حسن و حسین از ضعف می‌لرزیدند ... جبریل آمد و این آیات آورد ... .۴۷

۷۸. عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ (سورۀ نبأ، آیۀ ۲)

مفسران در این «نبأ عظیم» خلاف کردند. در تفسیر اهل البیت: آمد که: امیرالمؤمنین علی است. علقمه روایت کرد که: روز صفین مردی از لشکر شام بیرون آمد سلاح پوشیده و از بالای سلاح مصحفی قرآن حمایل کرده و به جای آن که عرب را عادت باشد که رجز خوانند، می‌خواند: عَمَ‏ يَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ * الَّذي هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُونَ‏. من خواستم تا پیش او شوم. امیرالمؤمنین مرا گفت: مکانک؛ بر جای خود باش، و او به نفس خود پیش او رفت و او را گفت: أتعرف النباء الذی هم فیه مختلفون؟ قال: لا. گفت: و الله انی أنا النباء العظیم الذی فی الختلفتم و علی ولایتی تنازعتم و عن ولایتی رجعتم بعد ما قبلتم و ببغیکم هلکتم بعد ما بسیفی عن الکفر نجوتم و یوم غدیر قد علمتم قد علمتم قد علمتم و یوم القیامة تعلمون ما علمتم، ثم علاه بسیفه فرمی برأسه و یده. اصبغ بن نباته هم نظیر این نقل کرده است.۴۸ الَّذي هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُونَ؛ آن که در او خلاف کردند ... و اگر امیرالمؤمنین علی است، بهری گفتند: امام است و بهری گفتند: پیغامبر است و بهری گفتند: خداست و بهری گفتند: ]کافر است[. آنگاه حق تعالی گفت: کلا.۴۹

۷۹. اِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ (سورۀ مطففین، آیۀ ۲۸)

مقاتل و کلبی گفتند: آیت در شأن امیرالمؤمنین علی آمد که یک روز جماعتی بنزدیک رسول می‌‌رفت. این جماعت مشرکان، چون او بگذشت گفتند: ضحکنا من هذا الأضلع. خدای تعالی این آیت فرستاد وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ‏: از امیرالمؤمنین علی و رسول صلی الله علیه و آله. گفت: انما هما نجدان نجد الخیر و نجد الشر فما یعجل نجد الشر اصبک الیکم من نجد الخیر؛ گفت: آن دو طریق است، طریق خیر و طریق شر. چیست آن که راه شر بنزدیک شما دوست کرده است از راه خیر.۵۰ در بیان آیات ۵ تا ۲۲ سوره انسان (دهر) که می‌فرماید: إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً ... وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ‏ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً. ابوالفتوح می‌نویسد: عامه مفسران و اهل اخبار جمله گفتند: این آیات در امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین: آمد و کنیزکی که ایشان را بود فضه نام. و قصه این آن بود که: حسن و حسین علیهما السلامبیمار شدند. جدشان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به عیادت ایشان شد با جمله صحابه و معروفان عرب. علی را گفت: اگر نذری کنی در حق این فرزندان، و هر نذری که آن را وفا نباشد هیچ نبود ... تا آخر روایت».۵۱

۸۰. وَ جي‏ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ‏ (سورۀ فجر، آیۀ ۲۳)

ابو سعید خُدری گفت: چون این آیت آمد، رسول را لون بگردید و بغایت متغیر شد چنان که بر او ظاهر شد و صحابه بدانستند و کس زهره نداشت تا رسول را از آن حال بپرسد. نزدیک امیرالمؤمنین علی آمدند و گفتند: یا اباالحسن کاری فتاده است که رسول صلی الله علیه و آله از آن دلتنگ شد و متغیر اللون، و ما را انبساط آن نیست که بپرسیم از او، بیا تا بپرسی تا چه افتاده است. امیرالمؤمنین بیامد و رسول نشسته بود، از پس پشت او درآمد و او را در برگرفت و بوسه‌ای بر میان دو کتف رسول داد و گفت: یا رسول الله! تن و جان من فدای تو باد! چرا متغیر شده‌ای و چه افتاد که از آن دلتنگ شدی؟ گفت: جبریل آمد و آیاتی آورد بر من سخت، آنگه این آیت برخواند: كَلاَّ إِذا دُكَّتِ‏ الْأَرْضُ ... وَ جي‏ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ. امیرالمؤمنین گفت: یا رسول الله! دوزخ را چگونه آرند؟ ... .۵۲

۸۱. إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها (سورۀ شمس، آیۀ ۱۲)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت: چند بار رسول صلی الله علیه و آله مرا گفت: انّ اشقی الأولین عاقر الناقة و اشقی الآخرین من یقتلک. در خبر است که هر وقت او را دل تنگ شدی، محاسن بدست گرفتی و گفتی: ما یمنع اشقاها أن یخضبها من فوقها بدم؛ چه منع می‌کند او را از آن که خضاب کند این محاسن را از خون این سر.۵۳

۸۲. وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‏ (سورۀ ضحی، آیۀ ۵)

عبدالله عباس را پرسیدند از این آیت، گفت: رضای محمد صلی الله علیه و آله آن باشد که هیچ کس را از اهل البیت او به دوزخ نبرند. بعضی دگر گفتند: مراد به تحصیل این رضا، شفاعت امت است. ابوجعفر الباقر روایت کرد از پدرش زین العابدین از عمّش محمد بن حنفیه از پدرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام که رسول صلی الله علیه و آله گفت: روز قیامت که من در موقف شفاعت بایستم، چندان گناهکاران را بخواهم که خدای تعالی گوید: أرضیت یا محمد؟ من گویم: رضیت رضیت. آنگه امیرالمؤمنین روی با اهل کوفه کرد و گفت: شما که اهل عراقی؛ گویی که اومیدوارتر آیتی در قرآن این آیت است که: قُلْ يا عِبادِيَ‏ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ. گفتند: بلی، ما چنین گوییم، گفت: و ما که اهل البیتیم گوییم: امیدوارتر آیتی در قرآن این آیت است که: وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى، و مراد به او شفاعت است. روایت است از صادق جعفر بن محمد علیهما السلامکه: یک روز رسول صلی الله علیه و آله در نزدیک فاطمه زهرا شد، او را دید گلیمی از پشم شتر در دوش بسته و به یک دست آس می‌کرد و به دگر دست کودک را تعهد می‌کرد. رسول صلی الله علیه و آله بگریست و آنگه گفت: ای دختر! این مرارت و تلخی دنیا فرو بر به امید حلاوت آخرت که خدای تعالی آیتی بر من فرستاد و هی قوله: وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى.۵۴

۸۳. ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ‏ (سورۀ تکاثر، آیۀ ۸)

از صادق و باقر ـ علیهما السلام ـ روایت کرده‌اند که مراد به این نعمت ولایت علی علیه السلام است.۵۵

۸۴. وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ ... وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (سورۀ عصر، آیۀ ۱ ـ ۳)

الّا الذین آمنوا، یعنی صحابه رسول و اهل البیت او و سر ایشان امیرالمؤمنین علی است، چه این اوصاف به او لایق است. اما قوله (سورۀ مائده، آیۀ ۵۵) و قوله: و عملوا الصالحات، کقوله: یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و تواصوا بالحق، کقوله صلی الله علیه و آله الحق مع علی و علی مع الحق.۵۶

۸۵. إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ (سورۀ قدر، آیۀ ۱)

اختلاف کردند که نزول در کدام شب بود؟ درست آن است که در عُشر اواخر بود از ماه رمضان و این مذهب اهل البیت است.۵۷ و صادق علیه السلام گفت: هر که او شب بیست و سه‌ام رمضان سورَتَی الروم و العنکبوت بخواند، غفر الله له البتة؛ استثنا نمی‌کنم و نمی‌ترسم که خدای تعالی به این گفتار مرا حرجی کند.۵۸

۸۶. إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِ‏ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (سورۀ کوثر، آیۀ ۱ و ۲)

خطاب به رسول صلی الله علیه و آله یعنی دل تنگ مکن از آنچه تو را ابتر می‌خوانند که ما تو را کثرتی دهیم در عقب و نسل و فرزندان که بر زمین هیچ بقعه‌ای و حطه‌ای نماند و الا آن جا جماعتی فرزندان تو باشند. نبینی که روز طفّ کربلا که آن جماعت اهل البیت را بکشتند از فرزندان حسین علیه السلام جز علی اکبر۵۹ ـ زین العابدین ـ نماند. خدای تعالی از نسل او تنها عالم پر کرد. اکنون تو شکر کن خدای را و نماز و روز عید شتر بکش که دشمنان و عیابان تو ابتر و دنبال بریده خواهند بودن ... .۶۰

  و امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرد که رسول صلی الله علیه و آله به تکبیرها دست برداشتی. و مذهب اهل البیت آن است که با هر تکبیری دست برداشتن مستحب است.۶۱

۸۷. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ‏ (سورۀ نصر، آیۀ ۳)

عبدالله عیاس گفت: چون رسول صلی الله علیه و آله از غزات حُنین باز آمد و این سورت فرود آمد. رسول به حجره فاطمه شد و گفت: یا علی یا فاطمة! این سورت فرود آمد، و انا اقول سبحان الله و بحمده و استغفر الله و اتوب الیه، آنگه گفت: یا علی! از پس من جهد می‌باید کردن تو را. علی گفت: یا رسول الله با که؟ گفت: با اصحاب احداث که در دین برای خود سخن گویند، و در دین رأی نیست، انما دین اوامر و نواهی است از خدای تعالی. آنگه گفت: اگر از پس من خلیفتی باشد، جز تو نبود برای آن که از تو سزاوارتر کس نیست به خلافت، برای خویشی و قرابت و مصاهرت و تزویج فاطمه سیّده زنان جهان است و علی الخصوص آن نعمت که پدرت را بود بر من در جاهلیت و اسلام، و همه رای من آن است که این کار در تو و فرزندان تو باشد. این خبر ثعالبی امام اصحاب الحدیث در تفسیرش بیاورده است به اسناد.۶۲

ب. آیاتی که تفسیر آنها از اهل بیت:

۱. وَ بَشِّرِ الَّذينَ‏ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ (سورۀ بقره، آیۀ ۲۵)

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کرده‌اند که مراد پنج نماز است، بیانش: ِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحينَ‏ (سورۀ اعراف، آیۀ ۱۷۰).۶۳

۲. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ‏ عَنْ دينِهِ (سورۀ مائده، آیۀ ۵۴)

باقر و صادق ـ علیهما السلام ـ گفتند: که آیه در اهل بصره آمده.۶۴

۳. الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (سورۀ انعام، آیۀ ۸۲)

از امیرالمؤمنین روایت کنند که: آیت مخصوص است به ابراهیم علیه السلام.۶۵

۴. ... وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ‏ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ (سورۀ انفال، آیۀ ۳۴)

باقر علیه السلام گفت و حسن بصری که: ضمیر عاید است با مسجد الحرام و ... .۶۶

۵. وَ أَلَّفَ بَيْنَ‏ قُلُوبِهِمْ‏ (سورۀ انفال، آیۀ ۶۳)

خدای تعالی به برکت رسول صلی الله علیه و آله برداشت آن از میان ایشان به اسلام، و مودت پدید آورد و چون برادران شدند چنان که فرمود: فاصبحتم بنعمته اخوانا ... و این قول صادق است و باقر ـ علیهما السلام ـ.۶۷

۶. وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ ... (سورۀ توبه، آیۀ ۳)

ابوالصهباء روایت کرد از امیرالمؤمنین علی علیه السلام که او گفت: روز عرفه است. روایتی دیگر از رسول و امیرالمؤمنین و عبدالله بن عباس است که روز عید است.۶۸ زید و باقر و صادق ـ علیهما السلام ـ گفتند: روز عید است.۶۹

۷. تُؤْتي‏ أُكُلَها (سورۀ ابراهیم، آیۀ ۲۵)

ای تُعطی و کل، میوه باشد، و در «حین» خلاف کردند، عبدالله عباس گفت: به یک روایت مراد به «حین» شش ماه است و روایت از باقر و صادق ـ علیهما السلام ـ و مذهب ما این است.۷۰

۸. وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْني‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْني‏ مُخْرَجَ‏ صِدْقٍ وَ ... (سورۀ اسراء، آیۀ ۸۰)

ابوحمزه الثمالی روایت کرد از صادق جعفر بن محمد علیه السلام که رسول این آنگه گفت که در غار شد از مکه بیرون آمده، پس مراد به مدخل، غار است و به مخرج مکه.۷۱

۹. أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ‏ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا (سورۀ فرقان، آیۀ ۷۵)

باقر علیه السلام گفت: بما صبروا علی الفقر.۷۲

۱۰. ... فَمِنْهُمْ ظالِمٌ‏ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ ... (سورۀ فاطر، آیۀ ۳۲)

از امیرالمؤمنین علی روایت کردند که او گفت، چون او را از این آیت پرسیدند گفت: ظالم آن است که از مال ظالمان عطا ستاند و مقصد آن است که منکر باشد به دل و زبان و سابق آن است که به تیغ بیرون آید، امر معروف کند و نهی منکر.۷۳

۱۱. الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ‏ وَ مَنْ حَوْلَهُ (سورۀ غافر، آیۀ ۷)

صادق علیه السلام گفت از پدرانش که میان قائمۀ عرش تا به دیگر قائمه عرش چندان است که مرغی سریع الخفقان هشتاد هزار سال می‌پرد تا به او رسد و ... نیز از صادق علیه السلام روایت کردند از پدرانش: که گفت: عرش، خائف‌تر چیزی است از خدای تعالی و از جمله لغات و کلمات او، این کلمات است که: اعوذ بالله من غضب الله و اعوذ بالله من سخط الله و اعوذ بالله من نعمة الله و اعوذ بالله من کید الله.۷۴

۱۲. أَلْقِيا في‏ جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنيدٍ (سورۀ ق، آیۀ ۲۴)

در تفسیر اهل البیت:: القیا، خطاب است با محمد و علی که فردای قیامت بیایند و بر سر صراط بایستند و با دوزخ مقاسمه کنند، و رسول صلی الله علیه و آله این کار تفویض کرده باشد به امیرالمؤمنین علی تا او دوزخ را همی گوید: این تو را و آن مرا این را بگیر که از دشمنان است و آن را دست بدار که از دوستان است، پس خطاب با هر دو است، خدای تعالی فردا در قیامت ایشان را گوید: القیا؛ دراندازی هر کفاری عنید را در دوزخ. گفتند: کل کفار بنبوة محمد عنید لولایة علی بن ابی طالب، و دلیل این تأویل حدیث حارث همدانی است که او وقتی گفت امیرالمؤمنین را: یا امیرالمؤمنین، من از دو جای می‌ترسم: ... .۷۵

۱۳. وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً (سورۀ الذاریات، آیۀ ۱)

قوله: و الذاریات، امیرالمؤمنین علیه السلام بر منبر کوفه خطبه می‌کرد و می‌گفت: سلونی قبل ان تفقدونی فان العلم یفبض بین جنبی فیضاً لو اجد مستفاضاً، پسرکی برخاست و گفت: ما ادعی مثله نبی او وصی و انی سألتک عن اشیاء، گفت: چنین دعوی هیچ پیغامبر و امام نکرد.۷۶

۱۴. وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ‏ بِإيمانٍ (سورۀ طور، آیۀ ۲۰)

روایت کردند از امیرالمؤمنین علی علیه السلام که او گفت: یک روز خدیجه از رسول صلی الله علیه و آله پرسید که حال آن فرزندان من که در جاهلیت بمردند چی باشد؟ گفت: به دوزخ شوند. خدیجه دلتنگ شد. رسول گفت: اگر تو مکان ایشان بینی، دشمن‌گیری ایشان را. خدیجه گفت: یا رسول الله! فرزندان من که از تواند؟ گفت ایشان به بهشت‌اند.۷۷

۱۵. وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ‏ وَ أَبْكى‏ (سورۀ نجم، آیۀ ۴۳)

این قول از امیرالمؤمنین روایت کردند که جهودی او را پرسید از این آیت و گفت: خندانیدن و گریانیدن نه فعل حکیمان باشد، فعل سفیهان باشد؟ او جواب چنین داد. شاعر گفت در این معنی:

کل یوم عن اٌقحوان جدید

نضحک الأرض [من] بکاء السماء

۱۶. وَ طَلْحٍ‏ مَنْضُودٍ (سورۀ واقعه، آیۀ ۲۹)

روایت است که امیرالمؤمنین علیه السلام خواند و طلعٍ به «عین» و جمله قُراء به «حا» خواندند.۷۸

۱۷. وَ فُرُشٍ‏ مَرْفُوعَةٍ (سورۀ واقعه، آیۀ ۳۴)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت: مرفوع باشد بر سریرها یعنی بر زمین نبود بل بر سریرها افگنده باشد.۷۹

۱۸. الَّذينَ يُظاهِرُونَ‏ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ (سورۀ مجادله، آیۀ ۲)

و ظهار با پرستار که مملوک باشد واقع بوده یا مُدبِّر و یا مادر فرزند، چنان که با زن نکاحی و در صحابه مذهب امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.۸۰

۱۹. أَ لَمْ يَجِدْكَ‏ يَتيماً فَآوى‏ (سورۀ ضحی، آیۀ ۶)

از صادق علیه السلام پرسیدند که چرا رسول را یتیم کردند از مادر و پدر؟ گفت تا تولا و تربیت او خدا کند. و درباره آیه: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ‏ (سورۀ ضحی، آیۀ ۱۱) امام فرمود هیچ مخلوق را بر او منت نباشد.۸۱

۲۰. تَنَزَّلُ‏ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (سورۀ قدر، آیۀ ۴)

«من کل امر» را امیرالمؤمنین من کل امریءٍ قرائت کرده است.۸۲

۲۱. ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ‏ (سورۀ تکاثر، آیۀ ۸)

قیل عن الماء البارد. از آن جا گفت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن کس را که او را پرسید: ما طعم الماء؟ قال طعم الحیاة.۸۳ باقر علیه السلام گفت: مراد عافیت است.۸۴

۲۲. إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (سورۀ کوثر، آیۀ ۱ و ۲)

از صادق علیه السلام روایت کردند که او گفت: شفاعت امت است. اصبغ بن نُباته روایت کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: چون این سورت آمد، رسول صلی الله علیه و آله گفت: یا جبریل! این نحیره چیست که خدای تعالی می‌فرماید که در نماز دست به تکبرها بردار تا به نحر در تکبیر افتتاح و تکبیر رکوع و تکبیر سجود. و چون سربرداری از او که این نماز ماست و نماز فریشتگان در آسمانهای هفت ... .۸۵

۲۳. اللَّهُ الصَّمَدُ (سورۀ اخلاص، آیۀ ۲)

صمد آن که از بالای او فرمان نباشد و این قول از امیرالمؤمنین علی روایت کرده‌اند. از صادق علیه السلام روایت کردند که او گفت: غالبی باشد که او را غلبه نتوان کردن.

  و روایت کردند که سایلی پرسید از امیرالمؤمنین علی تفسیر این صورت، گفت: هو الله احد، بلا تأویل عدد، الله الصمد بلا تبعیض شدد، لم یلد فیکون موروثا هالکاً، و لم یولد فیکون الهاً مشارکاً، و لم یکن له من خلقه کفواً أحد.۸۶

نتیجه

از مطالعه و بررسی تفسیر ابوالفتوح چنین حاصل شد که:

۱. نزدیک به نود آیه در شأن اهل بیت نازل شده است.

۲. در گفته مفسر برای نقل قول رسول الله و امیرالمؤمنین علیهما السلام، تفاوت با گفتار دیگران نیست، برای همه از کلمه «گفت» استفاده کرده است.

۳. در شأن اهل بیت روایاتی از غیر اهل بیت موجود است، مانند: جلد ۱۴، صفحه ۲۴۴، در بیان کلمه «صهر» و «نسب» در آیه ۵۴ سوره فرقان که از سدی از ابومالک از عبدالله عباس روایت کرده که گفت: «آیت در رسول آمد و در امیرالمؤمنین علی که فاطمه را به او داد. و او پسر عم رسول الله بود نسبش از پسر عمی بود و سبب از مصاهره و تزویج فاطمه بیان کرده است.»

۴. در مواردی آیه‌ای را در جای خودش تفسیر و بیان نکرده، بلکه در مناسبت دیگر آن را توضیح داده است؛ مانند: آیه ۵۹ نساء که آن را ذیل آیه ۵۵ سوره نور با بیان روایت جابر آورده است (جلد ۱۴، صفحه ۱۷۲ ـ ۱۷۳)

۵. در این تفسیر پارسی‌زبان اسامی افراد گاه به صورت فارسی، مانند: حسنِ علی (جلد ۸، صفحه ۲۱۱) و گاه به صورت عربی آمده است، مانند: عبدالله بن الحسن (جلد ۱۹، ص ۳۸۲).

۶. در قرائت برخی از آیات گاه قرائت ائمه ـ علیهم السلام ـ خصوصاً قرائت امیرالمؤمنین را آورده است (جلد ۱۸، ص ۳۰۷).


 

۱. روض الجنان، همان، ج ۱۳، ص ۱۲۴.

۲. همان، ج ۱۳، ص ۱۴۷.

۳. همان، ج ۱۳، ص ۱۷۴.

۴. همان، ج ۱۳، ص ۳۱۳.

۵. همان، ج ۱۴، ص ۱۵۲.

۶. همان، ج ۱۴، ص ۱۷۲.

۷. سورۀ نساء، آیۀ ۵۹.

۸. روض الجنان، ص ۱۷۳.

۹. همان، ج ۱۴، ص ۲۷۳.

۱۰. همان، ج ۱۴، ص ۲۴۵ ـ ۲۷۶.

۱۱. همان، ج ۱۵، ص ۸۴ ـ ۸۵.

۱۲. همان، ج ۱۵، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۱.

۱۳. همان، ج ۱۵، ص ۹۴.

۱۴. همان، ج ۱۵، ص ۱۵۰.

۱۵. همان ،ج ۱۵، ص ۳۳۰.

۱۶. همان، ج ۱۵، ص ۳۸۱.

۱۷. همان، ج ۱۵، ص ۳۸۳ ـ ۳۹۱.

۱۸. همان، ج ۱۵، ص ۴۱۷.

۱۹. همان، ج ۱۵، ص ۴۱۷ ـ ۴۲۰؛ ج ۱۶، ص ۱۹ ـ ۲۱.

۲۰. همان، ج ۱۶، ص ۲۱.

۲۱. همان، ج ۱۵، ص ۳۹۴.

۲۲. سورۀ حدید، آیۀ ۲۶.

۲۳. روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۰۸ ـ ۱۱۳.

۲۴. همان، ج ۱۶، ص ۲۳۴.

۲۵. سورۀ توبه، آیۀ ۱۱۹.

۲۶. روض الجنان، ج ۱۶، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.

۲۷. همان، ج ۱۷، ص ۱۲۲ ـ ۱۲۷ (جهت اختصار، مقداری از مطالب این صفحات اینجا ضبط نشده است).

۲۸. همان، ج ۱۷، ص ۱۲۷.

۲۹. همان، ج ۱۷، ص ۱۷۶.

۳۰. همان، ج ۱۷، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰.

۳۱. همان، ج ۱۸، ص ۹۶.

۳۲. همان، ج ۱۸، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۸.

۳۳. همان، ج ۱۸، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۸.

۳۴. همان، ج ۱۸، ص ۲۵۳.

۳۵. همان، ج ۱۸، ص ۲۹۸ ـ ۲۹۹.

۳۶. همان، ج ۱۹، ص ۴۱ ـ ۴۲.

۳۷. همان، ج ۱۹، ص ۴۸ ـ ۴۹.

۳۸. همان، ج ۱۹، ص ۸۳.

۳۹. همان، ج ۱۹، ص ۸۵.

۴۰. همان، ج ۱۹، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.

۴۱. همان، ج ۱۹، ص ۱۲۶.

۴۲. همان ،ج ۱۹، ص ۱۸۲.

۴۳. همان، ج ۱۹، ص ۲۰۴.

۴۴. همان، ج ۱۹، ص ۲۹۹.

۴۵. همان، ج ۱۹، ۳۸۲ ـ ۳۸۳ نظیر این فرمایش را از قول بریدة الاسلمی نیز نقل کرده است.

۴۶. همان، ج ۱۹، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۳.

۴۷. همان، ج ۲۰، ص ۷۸ ـ ۸۳ مطلب مفصل‌تر از این بود، به همراه اشعاری از امیرالمؤمنین و فاطمه۸، به جهت اختصار صرف نظر شد.

۴۸. همان، ج ۲۰، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.

۴۹. همان، ص ۱۱۳.

۵۰. همان، ج ۲۰، ص ۲۸۵.

۵۱. همان، ج ۲۰، ص ۷۸ ـ ۸۲.

۵۲. همان، ج ۲۰، ص ۳۱۰ ـ ۳۱۱.

۵۳. همان، ج ۲۰، ص ۲۹۶.

۵۴. همان، ج ۲۰، ص ۳۱۰ ـ ۳۱۱.

۵۵. همان، ج ۲۰، ص ۳۹۱.

۵۶. همان، ج ۲۰، ص ۳۹۴.

۵۷. همان، ج ۲۰، ص ۳۴۵.

۵۸. همان، ج ۲۰، ص ۳۵۲.

۵۹. البته امام زین العابدین، علی الاوسط است.

۶۰. همان، ج ۲۰، ص ۴۲۸.

۶۱. همان، ج ۲۰، ص ۴۳۱.

۶۲. همان، ج ۲۰، ص ۴۵۳.

۶۳. همان، ج ۱، ص ۱۶۹.

۶۴. همان، ج ۷، ص ۶.

۶۵. همان، ج ۷، ص ۳۶۱.

۶۶. همان، ج ۹، ص ۱۰۷.

۶۷. همان، ج ۹، ص ۱۴۴.

۶۸. همان، ج ۱۰، ص ۱۷۱.

۶۹. همان، ج ۹، ص ۱۷۲.

۷۰. همان، ج ۱۱، ص ۲۷۰.

۷۱. همان، ج ۱۲، ص ۲۷۳.

۷۲. همان، ج ۱۴، ص ۲۹۲.

۷۳. همان، ج ۱۶، ص ۱۱۰.

۷۴. همان، ج ۱۷، ص ۱۰ و ۱۱.

۷۵. همان ،ج ۱۸، ص ۷۱.

۷۶. همان، ج ۱۸، ص ۹۱.

۷۷. همان، ج ۱۸، ص ۱۳۳.

۷۸. همان، ج ۱۸، ص ۳۰۷.

۷۹. همان، ج ۱۸، ص ۳۱۰.

۸۰. همان، ج ۱۹، ص ۶۳.

۸۱. همان، ج ۲۰، ص ۳۱۲.

۸۲. همان، ج ۲۰، ص ۳۵۶.

۸۳. همان، ج ۸، ص ۲۱۱.

۸۴. همان، ج ۲۰، ص ۳۹۱.

۸۵. همان، ج ۲۰، ص ۴۳۱.

۸۶. همان، ج ۲۰، ص ۴۶۸ ـ ۴۶۹.