تاريخ : 1393/01/19
کد مطلب: 400
سخنرانی آیةالله هاشمی رفسنجانی

سخنرانی آیةالله هاشمی رفسنجانی

بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله و السلام علی رسول الله و آله

  توفیق ارزشمندی است برای بنده که در این اجلاس با شکوه که آیات و علمای بزرگواری هم حضور دارند و موضوعش هم یکی از موضوعات بسیار مهم اسلامی، تاریخی و سیاسیِ زمان ما است. باید قدردانی کنیم از آیة الله ری شهری و همکارانشان که این جایگاه را به تدریج به موقعیت شایستۀ خودش نزدیک می‌کنند.

  بنده بحثی که می‌کنم تا حدودی تاریخی، سیاسی و انقلابی است بر محور جایگاه حضرت عبد العظیم و شهر ری و طبعاً وارد بحث‌های تخصصّی که در مقالات فراوانی چاپ شده یا چاپ می‌شود، نخواهم شد.

  و امّا این محور را با یک مرور تاریخی انجام می‌دهم و فکر می‌کنم در آینده به این محور باید توجّه ویژه‌ای شود. ابهاماتی دربارۀ تاریخ حضرت [عبدالعظیم] برای خودم است که در مطالعات شخصی‌ام حل نشده است، اگر تناسبی پیش آمد، عرض می‌کنم که اگر در مقالات این دوره حل نشده باشد، حل شود. البته مروری که بر مقالات کردم، دیدم به بعضی از نکات مهمی که تا کنون کمتر مورد بحث بوده، پرداخته است. صحبت های من، بخشی دربارۀ خود حضرت عبد العظیم، بخشی دربارۀ ری، و بخشی دربارۀ انقلاب اسلامی ایران و آنچه که ما از این جایگاه برای آینده توقع داریم، خواهد بود.

  یکی از ویژگی‌های ایشان این است که در گروه مجاهدان بنی الحسن هستند. آقایان می‌دانند که آن دوره در تقسیم‌بندی‌هایی که بود، فرزندان امام حسن علیه السلام جزو نیروهای مجاهد بسیار «زُبُر الحدید» زمان و به تعبیر خیلی‌ها، تندرو زمان بودند که خیلی از کسانی که می‌خواستند ملاحظات سیاسی داشته باشند، به آنها نزدیک نمی‌شدند و تفاوتی هم با فرزندان امام حسین علیه السلام از این جهت داشتند و این خودش قابل بحث است و یکی از نقاطی است که یک قدری بیشتر باید روی این کار بکنیم.

  این روایت معروف است که: وقتی جمعی از آنها را به زندان می‌بردند، حضرت صادق علیه السلام از پشت دری یا پنجره‌ای وقتی منظرۀ اسارت آنها را دیدند، گریه کردند و گویا بعدش هم چند روزی از ناراحتی تب کردند. و آن وضعی بود که برای فرزندان امام حسن علیه السلام بود و جدّ ایشان یعنی پدر بزرگشان حضرت علی بن حسن بن زید جزء همان گروهی بودند که امام صادق علیه السلام بر ایشان گریه کردند و ایشان در همان زندانی که رفتند شهید شدند و سقف زندان را به دستور منصور بر سرشان خراب کردند و همانجا قبرشان شد. جزء مطموره‌های خلافت عباسیان است که به نظرم صدام هم همان خیالات در سرش بود و بخشی از پروندۀ صدام شباهت دارد با آن کارهایی که خلفای عباسی در آن موقع بر سر بچه‌های امام حسن و مجاهدان شیعه می‌آوردند.

  به هر حال ایشان در زندگیشان گویا الهام زیادی از پدر بزرگشان حضرت علی [ابن حسن] داشتند، خوب همین که ابهامات زیاد در تاریخ ایشان هست با این همه عظمت که می‌بینیم این خودش دلیل بر زندگی سیاسی مخفی ایشان است. من یکی از نکاتی که برایم مبهم بود، در همین بررسی‌های روزهای اخیر، یک نقبی به آن زدم شاید حل شود، این بود که چطور دربارۀ این همه امام و امامزاده و شخصیت‌هایی که داریم، تعبیر این که «هر کس قبر ایشان را زیارت کند گویی قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کرده است»، نیامده؟ خب این خیلی حرفِ مهمی است که این امتیاز مخصوص ایشان شده است.

  من در بحث‌هایی که بعداً می‌کنم، آثاری که حضرت عبد العظیم در تاریخ سیاسی اسلام به خصوص در ایران داشتند، قابل تشبیه به حادثۀ عاشورا است. خیلی تأثیرگذار بودند. شاید مثلاً یکی از وجه مشابهت‌ها همین باشد که هنوز هم ما آیندۀ تاریخ را که نمی‌دانیم. چه می‌دانیم که در تهران و ری و ایران چه می‌گذرد، و چه تأثیری از این آستان مقدس در آینده داریم؟! ولی تا این جا خودش یک وجه تشابهی را برای ما خلق می‌کند که در حرف‌های بعدی توضیح می‌دهم.

  نقطه‌ای هم که در اظهارات و در مقالات برخورد نکردم این است که در آن دوره، چرا حضرت عبد العظیم با امام رضا علیه السلام ملاقات نداشتند؟! اگر ملاقات داشتند چرا چیزی نقل نکردند؟! آن روایت معروفی که امام رضا علیه السلام به ایشان پیام می‌دهند، نشان از اهمیّت ایشان است. اگر فرض کنیم که این روایت درست باشد، امام رضا علیه السلام به ایشان پیام می‌دهند و پیام هم سیاسی است، متن پیام را آقایان ملاحظه کنید، امام رضا علیه السلام می‌فرمایند که به شیعیان ما بگویید که این اختلافاتشان را کنار بگذارند.

  مثل وضع فعلی خودمان که قابل تشبیه است. می‌فرمایند که «ما دشمن خیلی داریم ـ البته تعبیر از شیطان است ـ و اینها مواظب باشند که این طور همدیگر را تخریب نکنند، این باعث این می‌شود که شما متلاشی شوید ـ تعبیر «تمزیق» را امام رضا علیه السلام دارند ـ که می‌ترسم شما متلاشی شوید». خوب چطور این پیام را امام رضا علیه السلام به حضرت عبد العظیم [می دهد] که در روایاتِ شما هیچ سابقه‌ای از همکاری، همراهی، نقل روایت و چیزی [از این دو بزرگوار] دیده نمی‌شود. این ابهامی است که من هنوز جوابی برایش ندیدم.

  خوب بالأخره الآن شما برای یک هزار و دویست و پنجاهمین سال تولد ایشان برنامه گرفتید. معنایش این است که ایشان در زمان امام رضا علیه السلام، حدود ۲۰ ـ ۲۵ سال سن داشتند. اگر در مدینه بودند مگر می‌شود که امام رضا علیه السلام را ندیده باشند و اگر در جاهای دیگر بودند، چگونه است؟ آن سال‌هایی که امام رضا علیه السلام به ایران آمدند و در مسیر و خیلی جاهای دیگر. به هر حال این سؤال را اگر اعضای ستاد کنگره جواب دهند، ما خوشحال می‌شویم. من فکر می‌کنم که باید قدری تاریخ را بیشتر جستجو کنیم شاید جوابی برای این سؤال در آوریم.

  به هر حال بی‌شک حضرت عبد العظیم زندگی مخفی داشتند و همان موقعی هم که این جا بودند معلوم نیست که در چه محله‌ای بودند؟ «محلّه موالی» هم که مطرح می شود، معلوم نیست که منظور محله بندگان است یا اشراف. به خاطر همین، ابهام است و این ابهامات باید روشن شود. [به هر حال] مخفی زندگی می‌کردند و بعداً رو می‌شود. خیلی هم زود امام هادی علیه السلام مسئلۀ زیارت قبر ایشان را مطرح می‌کنند. خوب فاصله‌ای نبوده است. ایشان از نزدیکان امام هادی علیه السلام بودند وقتی که فوت می‌کنند زائر امام حسین علیه السلام در آن منطقه که دچار مشکل می‌شود، امام هادی علیه السلام می‌فرمایند شما در ری ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را دارید و بروید آن جا را زیارت کنید، به سرعت امام هادی علیه السلام جایگاه و ارزش این قبر و این منطقه را مشخص می‌کنند. خب نمی‌شود که بگوییم معصوم ما، حرف هایشان بی‌تدبیر و بی‌برنامه بوده باشد، آن هم مسئلۀ به این مهمی که همۀ شیعیان از اطراف دنیا با مشقت‌های زیاد، با هزینه‌های زیاد و با خطر جانی که گاهی دستشان را از دست می‌دادند، جانشان را از دست می‌دادند و می‌رفتند کربلا و امام حسین علیه السلام را زیارت کنند. زیارت امام حسین علیه السلام در آن روز، بزرگترین مجاهده بود؛ چون بعد از متوکل تقریباً همه می‌خواستند آن جا را خاموش کنند. معلوم بود که خیلی عظمت دارد، یک جهاد بزرگ بود زیارت امام حسین علیه السلام. بعد امام هادی علیه السلام می‌فرمایند که زحمتِ آمدنِ به این جا را نکشید، بلکه بروید ری. خوب این در مقیاس مسائل سیاسی حاد و مطرح زمان حرف کوچک نیست. آن زمان که، عشق همۀ مردم شیعه این بوده که به قبر امام حسین علیه السلام برسند. اگر کسی می‌خواست بدبینانه نگاه کند، می‌گفت که این یک راه انحرافی بوده تا مردم را از عشق زیارت امام حسین علیه السلام دور کند. به هر حال قابل توجّه است و اهمیت قضیه را باید ببینیم.

  خب حرف دربارۀ شخصیت، دانش، تقوا، جهاد و تدبیرهای سیاسی ایشان خیلی زیاد است.

  چند جمله‌ای هم از ری می‌گوییم که نتیجۀ دیگری را می‌خواهم بگیرم. خب ری از شهرهای بسیار ریشه‌دار تاریخ است که بعضی‌ها آن را با مرکز آشور و بابل و غیره مقایسه می‌کنند. همان حرف معروفی که عمر سعد بالاخره با وسوسۀ حکومت ری حاضر شد آن جهنم را برای خودش بخرد و به جنگ امام حسین علیه السلام برود، یک نمونه‌ای است که این قدر ری برای دنیا اهمیت داشته است. خوب در مرکز ایران بوده و از لحاظ جغرافیایی یکی از بهترین نقاط دنیا است. در جنوب البرز که امنیت‌ در مرکز ایران دارد. شهرهای اطراف ایران این قدر امنیت ندارند.

  از لحاظ آب، به اندازۀ کافی این جا آب بوده است. ما در تهران حدود ۳۰۰ تا قنات داریم که زیرزمین تهران جریان دارد و خیلی از آنها مسدود شد و مشکلاتی هم برای تهران دارد که همین آب‌های دامنۀ البرز است که امروز هم آب‌های سد لار و سد لتیان و کرج اضافه شده است و به تهران می‌آید. بعداً هم سد طالقان خواهد آمد. آب عظیمی در این منطقه است.

  بهترین زمین‌های ایران از جنوب همین تهران تا آن طرف استرآباد و ورامین و این طرف رباط کریم است.

  از لحاظ هوا هم در دالان بادهایی است که از درۀ منجیل وارد این طرف البرز می‌شود و از این جا عبور می‌کند که خودش یک کانالی است برای تصفیۀ هوای این منطقه و آلودگی‌ها را می‌برد و تعویض هوا می‌کند. حقیقتاً جای ممتازی است از لحاظ مرکزیت، امنیت، آب، زمین، هوا و اعتدال. این از لحاظ جغرافیایی است.

  از لحاظ تاریخی به خاطر همین موقعیت، همیشه جزء مهمترین شهرهای ایران بوده و از لحاظ سیاسی هم بسیار مهم بوده است. همین که حضرت عبد العظیم در آن زمان این جا را انتخاب کرده‌اند و همین که شخصیت‌های بزرگ در این منطقه فراوانند، این یکی از دلایل قدمت بُعد سیاسی این منطقه است. منتهی من الآن نمی‌‌خواهم به آن ابعاد بپردازم چون هر قطعه‌اش یک بحث مهم تاریخی و ابهامات دارد. اما این دویست سال اخیر را عرض می‌کنم که در عمر ما است و جزء مشهودات ما است و می‌توانیم ملموس دربارۀ آنها قضاوت بکنیم.

  ری و عبد العظیم در این دویست سال، سرنوشتشان با هم گره خورده است و پایگاه بسیار بسیار عظیم سیاسی و تاریخی در تاریخ ایران و منطقه و ان شاء الله در آیندۀ جهان خواهند بود.

  حتی قبل از دوران بیداری و آغاز توجه علمای اسلام به مسائل سیاسی جهانی، ری اهمیت خودش را داشته است. شخصیت‌هایی مثل میرزا آقاسی و امثال اینها وقتی که مشکل پیدا می‌کردند، در اینجا (آستان) متحصّن بودند و در این جا بست می‌نشستند. حتی قاجاریه هم به این جا توجّه داشتند و حرمت این جا را نمی‌شکستند. ولی من فکر می‌کنم بهترین نقطۀ آغاز همان نهضت اسلامی در دنیای جدید است که با مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی شروع می‌شود و همۀ شما می‌دانید که مهمترین نقطه‌ای که شخصیت اسدآبادی را شکل داد، همین جا بود. ایشان را ناصرالدین شاه به تهران آورد، برای اینکه از انفاس قدسیه‌اش استفاده کند. [بعدها] دید که حرفهایش خیلی بالاتر از آن چیزی است که او می‌تواند تحمل کند. لذا ایشان را طرد کردند و ایشان پناه آوردند به حضرت عبد العظیم و این جا پایگاه بسیار با ارزشی شد.

  حالا جزئیات را باید در تاریخ بخوانید که چه شخصیت‌هایی با ایشان ملاقات کردند و چه تصمیم‌هایی گرفته شد و چه برنامه‌هایی طراحی شد که آثارش را بعداً می‌بینید. معمولاً شعر معروف «چه خوش بُوَد که برآید ز یک کرشمه دو کار / زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار» همین بُعد سیاسی‌اش را ملحوظ می‌کردند. دیدن یارش، کنایه از ملاقات‌های محرمانه و تصمیمات سیاسی بوده است. این بیت، در طول این حدوداً صد و پنجاه سال این تکرار می‌شده و جزء ادبیات سیاسی بوده است. البته بعضی‌ها این شعر را طور دیگری هم می‌گویند و شاید هم شأن نزولش این نباشد، ولی حداقل از این شعر استفاده می‌کردند.

  بعداً در دوران پیش از مشروطه، اولین حرکتی که متدینین تهران و بازاری‌ها کردند از این جا شروع شد. البته خواستند از مسجد جامع تهران شروع کنند که آن جا داماد شاه (امام جمعه) اجازه نداد و گفت که این جا را سیاسی نکنید. خوب او متعلق به دربار بود و اجازه نداد و از آن جا بیرون کردند. آمدند این جا و این جا هم کسی نبود که بیرونشان کند، ماندند و نخست وزیر را عوض کردند که در زمان قاجار هم این کار آسانی نبود. بعد چون به عهدشان وفا نکردند، تجدید شد و آن تحصّن کبیر اتفاق افتاد و به مشروطه منتهی شد و باز این جا بود.

  در دوران‌های بعد از مشروطه، آیة الله حاج فضل الله نوری، پایگاه حفاظتی شان همین جا بود. ایشان خب کار سختی داشت و یکی از سخت‌ترین مبارزات را باید ایشان انجام می‌دادند، چون شعار روز، مشروطه بود و مجاهدان مشروطه و افکار عمومی طوری نبودند که بشود در مقابل آنها ایستاد و ایشان احساس کردند که مشروطه به طرف انحراف می‌رود و اهداف علمایی که مشروطه را خلق کردند، دارد از دست می‌رود. مبارزه هم سخت بود چون حرف زدن در این مورد کفر بود و آخرش هم جانشان را در این راه از دست دادند. ایشان همین جا در شهر ری و در آستانۀ حضرت عبد العظیم ایستاد.

  در قطعات بعد هم اگر شما نگاه کنید مثل مرحوم بافقی که یک مجاهد و از هر جهت شایسته بود، باز به این جا پناه می‌آورد. مرحوم مدرس وقتی که در یک مواردی مستأصل می‌شود، باز به این جا پناه می‌آورد. همۀ اینها هم فقط یک پناه آوردن نیست. اگر در حد این بود که پناه بیاورند برای این که جان خودشان را حفظ کنند، انسان طور دیگری روی آن حساب می‌کرد، اما این جا برنامه بوده، یعنی می‌آمدند و می‌ماندند و شخصیت‌های اهل نظر به اینها ملحق می‌شدند. فکر می‌کردند. طراحی می‌کردند، مبارزه می‌کردند و پشت و تکیه گاهشان را به این آستان قدس داده بودند و این بسیار با اهمیت است.

  من مطلبی را که عرض کردم که زیارت حضرت عبد العظیم با زیارت کربلا، وجه شبه می‌شود، در تاریخ دویست سالۀ دورۀ جدید ایران، تأثیر این منطقه واقعاً جدی و اساسی است. به همین دلیل خانوادۀ قاجار و پهلوی می‌خواستند این جا را تحقیر کنند. در زمان قاجاریه این جا را به جایی مثل زباله‌دان تبدیل کرده بودند. در زمان پهلوی هم درست همان کارها شد و فاضلاب تهران به این‌جا می‌آمد و کارخانه‌های چرم‌سازی و دبّاغی که آدم از میدان شوش که به این طرف می‌آمد باید بینی خود را می‌گرفت تا بوی بد و تعفن اذیت نکند. این کارخانۀ سیمان کنار همین‌جا بود. من یک مدتی در قبل از انقلاب که [منزل] خواهرم آن جا [اطراف کارخانه سیمان] بود، می‌آمدم و منبر می‌رفتم، صبح که از خواب بیدار می‌شدیم، تمام لباس‌ها و رختخواب‌ها را لایه‌ای از سیمان پوشانده بود و تقریباً همه چیز این جا را آلوده کرده بودند. کارخانه‌های سنگبری، صنایع مزاحم، صنایع ضد محیط زیست و ... را از اطراف تهران به این جا آورده بودند برای این که این جا را تحقیر کنند. آنها هم از تاریخ‌سازی این منطقه نگران بودند، لذا شهر ری و مردم شهر ری واقعاً در تاریخ جدید و شاید قدیم هم، مظلوم بودند. همین که این جا بارها خراب شده است دلیل بر این مطلب است. اگر بتوانیم مثل آن چیزی که خودمان می‌فهمیم، بررسی کنیم، شاید بتوانیم از این زاویه‌ها پیدا کنیم.

  به هر حال حالا ما هستیم و این شخصیت عظیم و سرمایۀ مکتب اهل بیت در این جا و این ودیعۀ الهی که در این جا آرمیده است و این شهر ری تاریخی که از قدیم هم تقدّس داشته است و حتی در زمان ساسانیان مرکز مقدّس زرتشتیان و مغان بوده است. این موقعیت و شرایطی که [ری] دارد و تهران که الآن عاصمۀ انقلاب اسلامی در همۀ دنیا است، با این جا ارتباط دارد، ما باید یک حساب ویژه‌ای روی [حرم] شاه عبد العظیم باز کنیم.

  الحمد لله حرکتی که جناب آقای ری شهری و دوستانشان در این جا کرده‌اند و این پایگاه را برای برنامه‌های دراز مدت و خوب آماده می‌کنند، قابل توجه است. جزء آرزوهای بنده بود به همان دلیلی که عرض کردم که در دوران مبارزه این جا داشتیم و همین مطالعات تاریخی که من پیش از پیروزی انقلاب بخش زیادی از عمرم را صرف مطالعۀ این نوع تاریخ می‌کردم (تاریخ مبارزات شیعه، امامزاده‌های مجاهد و مبارزات مخفی و ...) لذا به ری علاقه مند شده بودم و به این جا عشق می‌ورزیدم. وقتی که ایشان شروع کردند، من به ایشان گفتم که شما هر چه بخواهید و من بتوانم، کمک خواهم کرد تا شما این جا را به عنوان یک نفس‌کش فرهنگی و سیاسی و عقیدتی برای این تهران بزرگ بسازید و ایشان هم انصافاً پیش برد. همین دانشکدۀ حدیث یکی از واجبات وظایف ما بود که در شهر ری که از قدیم با حدیث اهل بیت همیشه با هم توأم بوده است و شخصیت‌های بزرگ محدّث ما به این جا تعلق دارند، یک کارِ هم نمادین است و هم وظیفۀ بزرگ است.

  خوشبختانه آمدن امام راحل در جوار این جا و گلزار شهداء این مزیت را دو چندان کرد و آن سلامتی تاریخی مردم ری.

  قرارمان شد که ما در این جا از دو بُعد کار کنیم. ما از لحاظ شهرسازی اقدام کنیم. اولاً این منطقه را شهر سالم اعلام کردیم که به عنوان یک نمونۀ شهر اسلامی سالم، پیشتاز در ایران باشد. با سرعت هم شروع کردیم که البته یک مقدار کُند شده است که انشاءالله این را ادامه دهند که این صنایع مزاحم را ببریم و چرم‌سازی و دباغی‌ها را جمع کردیم و بردیم در نقطه‌ای دورتر از این جا و فاضلاب تهران را با جدّیت شروع کردیم که دیگر به این جا آب آلوده نیاید. این منطقۀ عظیم باارزش را با آبی که می‌شود تجدید سلامت کرد برایش در فاضلاب تهران و قنات‌هایی که گفتم حدود سیصد تا قنات بود، می‌شود بهترین منطقه کشاورزی و دامداری را از جنوب تا دریاچۀ حوض سلطان و کویر پیش ببریم که دارند می‌برند ولی خیلی کُند است چون هزینه‌های این‌جا خیلی ظرفیت دارد.

  از لحاظ مدرسۀ دینی به خصوص دانشگاه حدیث و موقعیتی که این‌جا دارد، باید شهر ری و این آستان مقدس را آن چنان تقویت کرد و آن چنان امروزی کرد و همۀ ابزار اطلاع رسانی و تعلیم و تعلم را این جا تعبیه کرد. این سابقۀ تاریخی را بعد از این کنگره (که حالا خیلی از زوایا را آقایان باز کردند) احیا کرد. ما، تاریخ ما و آیندۀ ما نیاز به چنین مراکزی دارد. آن هم در قلب ایران، آن هم در تهران بزرگ، آن هم در جایی که نبض سیاست دنیا در اینجا می‌زند. شما می‌بینید که چقدر حساس اند؟! و ابرقدرت جبّار دنیا بیشترین همّتش متوجه شده است که این پایگاه‌ها را بزند و به این جا حمله کند و این جا را از حیثیت و قدرت و عظمت و بالندگی و سازندگی بیاندازد. ما در همۀ ایران باید کار کنیم که آن بحث دیگری است اما این جا را به عنوان یک پایگاه با سابقه و شرایطی که دارد، با آن لطفی که خداوند به این جا دارد و نورانیتی که خداوند در این جا تعبیه کرده و این ودیعه‌ای که خداوند به ما داده است و این شخصیت بزرگ مجاهد اهل بیت علیهم السلام را تحویل این خاک داده است، ما بتوانیم از این سرمایه استفاده کنیم و ان شاء الله این کنگره نقطۀ تحولی باشد در حرکتی که از سال‌ها پیش در این جا آغاز شده است. اِن شاء الله که از برکات زحماتی که دیگران کشیدند در سخنرانی‌‌های بعدی استفاده خواهیم کرد.

  والسلام علیکم و رحمةالله