تاريخ : 1393/01/19
کد مطلب: 401
سخنرانی آیةالله استادی

سخنرانی آیةالله استادی

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله اجمعین و اللعن علی اعدائهم إلی قیام یوم الدین

بنده هم مثل سایر دوستان، ابتدا تشکر می‌کنم از عزیزانی که برای برپایی این کنگره زحمات فراوان کشیدند. حتماً کسانی که با تهیه و چاپ کتاب سر و کار دارند می‌دانند، تهیۀ سی و یک جلد کتاب و چاپ سی جلد آن در طول یک سال، کار بسیار عظیمی است. ممکن است بعضی نقاط ضعف هم داشته باشد، ولی سی جلد کتاب در طول یک سال تهیه و چاپ شود کار بسیار عظیمی است و آن هایی که خوش نفس‌اند، به یقین این طور قضاوت می‌کنند که روح حضرت عبد العظیم پشت این کار بوده که برادران ما توانستند این توفیق را داشته باشند. به خصوص از حجةالاسلام و المسلمین حاج آقای ری‌شهری باید تشکر کنیم. بنده ایشان را یک وجود مبارکی می‌دانم، واقعاً وجود بابرکتی است و حدس هم می‌زنم که این به خاطر این است که ایشان از نوجوانی و جوانی در خدمت حدیث بود. من شاید سی سال پیش، از کسی شنیدم که ایشان یک دورۀ بحارالأنوار را آن روزها دیده بود، یقین در همان کار میزان الحکمه، همین که در خدمت حدیث بودند شاید این برکات برایشان بوده که امیدواریم روز به روز هم بیشتر بشود. برای اینکه مراتب هم محفوظ باشد عرض کنم که بنده مدت زیادی خدمت آیةالله سبحانی درس خواندم. تفسیر و غیره و حالا این که پهلوی هم می‌نشینیم، باید مراتب محفوظ باشد که ایشان از اساتید بنده و بسیاری از اساتید هستند و از جناب آقای جعفریان هم خیلی تشکر می‌کنم. این برادرمان واقعاً یک نیروی بسیار به دردخور برای حوزۀ علمیه و برای سلسله کارهایی که دنبال کردند و دنبال می‌کنند هستند که امیدواریم که روز به روز توفیق‌شان بیشتر بشود. یک مطلبی که حتماً از صبح تا حال به ذهن خیلی‌ها آمده این است که چرا حضرت عبد العظیم با این عظمتی که دارد، این همه ابهام درباره‌اش وجود دارد. در مورد تولدشان، وفاتشان، تاریخ هجرت و ...، درست معلوم نیست. زوایای زندگی‌شان درست معلوم نیست. آیا ایشان همین ۱۱۰ ـ ۱۲۰ روایت را فقط داشته است؟ واقعاً روایاتی که ایشان از امام جواد و امام هادی علیهم السلام تلقی کرده‌اند، همین‌ها بوده است؟ که خیلی بعید است! چطور می‌شود که در زندگی این بزرگوار و بزرگوارهای دیگر، ما این ابهامات را داشته باشیم و از حیث مدارک، آن طور که باید، دستمان پر نباشد.

  من یک نمونه‌ای را عرض می‌کنم که ضمناً یک گوشه‌ای تعریض هم داشته باشم. جواب این حرف این است که میراث فرهنگی، علمی، حدیثی ـ هر چه اسمش را بگذاریم ـ ، از ما فراوان از بین رفته است. یعنی اگر کسی تردید کند که شاید یک هزارم مواریث ما، دست ما نمانده است، فکر می‌کنم که مطالعه نداشته است. خیلی از بین رفته است. شاهد این که خیلی از مواریث فرهنگی ما از دست رفته است این است که ما به زمان علامه مجلسی که می‌رسیم، به زمان صفویه که می‌رسیم، می‌بینیم که این بزرگوارها خیلی تلاش و کوشش کردند که حدیث زنده شود، کتاب‌های حدیثی زنده شود. کتاب‌های فراوانی تألیف شد. خب پیداست که این‌ها با این همه علاقه‌ای که به اهل بیت علیهم السلام داشتند و با این علاقه‌ای که به کتاب و حدیث داشتند، خیلی محافظت می‌کردند؛ ولی یک جمله‌ای من این جا می‌خوانم که تولیت آستانۀ مقدسۀ قم هم در خدمتشان هستیم ببینند ـ که شاید قبلاً هم شنیده باشند ـ ؛ که شاه صفوی در مراجعت از مازندران یک تعداد کتاب به آستانۀ حضرت عبد العظیم و یک تعدادی هم به آستانۀ حضرت معصومه سلام الله علیها وقف کرده‌اند ـ این جا نوشته است: «این کتاب را با یک صد و نوزده جلد کتاب دیگر وقف نمود کلب آستانۀ علی بن ابی طالب علیه السلام، عباس صفوی حسینی بر روضۀ مقدسۀ منورۀ متبرکۀ عرش درجۀ امامزادۀ واجب التعظیم و التکریم امامزاده عبدالعظیم و مدرسۀ آستانۀ مذکوره، واقعه در بلوک ری که طلبۀ آنجا از آنها منتفع شوند مشروط بر آن که از روضه و مدرسۀ مذکوره بیرون نبرند و هر کس بیرون ببرد در خون حضرت ابی عبد الله الحسین شریک و سهیم باشد. فمن بدّله بعد ما سمعه فانّما اثمه علی الذین یبدّلونه» این برای آستانۀ حضرت عبد العظیم است که ۱۱۹ جلد وقف شده است.

  امّا برای قم «در تاریخ غرّۀ شهر ذیقعدة الحرام سنۀ ۱۰۳۷ وقف نمود این کتاب را با ۱۰۹ کتاب دیگر، کلب آستانۀ علی بن ابی طالب عباس صفوی حسینی بر روضۀ مقدسۀ منورۀ عرش درجۀ فاطمیّه، کاظمیّه، موسویّه، علی مشرفها الف الف تحیة و بر مدرسۀ آستانۀ مذکوره واقعه در دار المؤمنین قم که طلبه آن جا از آنها منتفع شوند مشروط بر آن که از روضۀ مقدسۀ مذکوره و مدرسۀ مزبوره بیرون نبرند و هر کس بیرون برد در خون حضرت ابی عبد الله الحسین شریک بوده، فمن بدّله بعد ما سمعه فانه آثم قلبه».

  ۱۰۹ جلد اینجا داریم، ۱۱۹ جلد هم آنجا داریم، و تا آن جا که بنده اطلاع دارم، در آستان حضرت عبد العظیم سه چهار تا از این کتاب‌ها است و بقیۀ آنها از بین رفته است با این که در دوران صفویه بوده و متولّی و محافظ داشته است اما با همۀ این حفاظت‌ها، از ۱۰۹ جلد کتاب، فقط چند جلد باقی مانده است. یکی‌اش در نجف پیدا شده، که حاج آقا بزرگ علامه تهرانی ـ خدایش رحمت کند ـ ، واسطه شده برگرداندند اینجا، یکی‌اش هم پیش مرحوم محیط بوده خدایش رحمت کند که خود این کار دلیل بر تدیّن اوست چون دیده که وقف‌نامه اینجا برایش نوشته شده، تحویل داده است. در یک نوشته‌ای خواندم که مثل این که در کتابخانه شش جلد است.

  خب حالا بحمدالله کتاب‌ها را فهرست کرده‌اند و معلوم می‌شود، در این دوران که خیلی خوب دقت می‌کردند، از ۱۱۹ جلد کتاب، فقط سه چهار جلد باقی مانده است و بقیۀ آن ها از بین رفته است. [این را] شما قیاس کنید با زمان قبلی که دشمنی‌ها بوده و تقیّه‌ها بوده و رسماً کتاب‌ها را از بین می‌بردند و در آستانۀ حضرت معصومه سلام الله علیها هم عرض می‌کنم که حاج آقای آیةالله مسعودی یادشان است که آن جا ما یک آقای صاحب‌الداری داشتیم، آقای صاحب‌الداری مدیر کتابخانۀ مدرسۀ فیضیه بود. کنار یک نسخه از تفسیر «ابو الفتوح» نوشته است که «منت خدای را تعالی شأنه که فقیر را موفق نمود دست آوردن این کتاب را و جزء کتابخانۀ مقدسۀ مدرسۀ مبارکۀ فیضیۀ قم، حرم الائمه قرار داد» یعنی یکی را ایشان پیدا کرده و آورده است و یکی هم الان در آستانه است که در فهرست سابق من دیدم باز آن جا هم بحمدالله فهرست شده که باید دید، که آن جا از ۱۱۹ تا دو الی سه تا مانده و این جا از ۱۰۹ تا حداکثر شش تا مانده است. این خودش بهترین شاهد است برای این که خیلی خیلی از مواریث ما از بین رفته است و این باعث شده است که این ابهامات وجود دارد و الا اگر کتاب‌های ما در اختیار بود، اگر همۀ احادیث حضرت عبد العظیم در اختیار بود، فکر کنم که این مشکلات را نداشتیم.

  ده سال قبل، یکی از همکاران حاج آقای ری شهری به این فکر افتاده بود که کنگره‌ای [برای حضرت عبدالعظیم] بگیرند، از من خواست که یک مقاله‌ای بنویسم. من شاید به قدر یک کتاب وقت صرف کردم و یک مقاله نوشتم ولی آن موقع خبری نشد و مقالۀ ما ماند و ما هم جای دیگری چاپ کردیم. حالا بحمد الله بعد از ده سال این کنگره برقرار شد و باز یک مقاله‌ای از ما خواستند و نوشتیم. یکی از دوستان گفت که من امروز باید آن مقاله را مطرح کنم ولی متأسفانه چون من عین آن مقاله را برای چاپ داده‌ام و تا دیروز هم برای من نیاوردند، و شاید هم حالا قابل مطرح کردن در اینجا نبود، دیگر باید از آن صرف نظر کنیم.

  دو سه نکته‌ای می‌خواهم عرض کنم:

  ما باید نسبت به مطالب خودمان، تاریخ خودمان، نسبت به تحریف نشدنش حساس باشیم و گر نه دیگران می‌آیند و بر ما نکته می‌گیرند. بنده از همان موقع گاهی دیده بودم و اخیراً یک مقدار دنبال کردم که وضع تولیت آستانۀ حضرت عبد العظیم چگونه است. در این نوشته‌ها هم الان چاپ شده است، یک جدولی تعیین شده که از کجا شروع شده و به کجا پایان پذیرفته است. من خیلی سریع این جدول را که خودم تهیه کردم برایتان می‌خوانم تا آن نکته را عرض کنم.

  کتابی است به نام تحفۀ سامی که در سال ۹۵۷ تألیف آن تمام شده است. آن جا نوشته «امیر نور الله یکی از شعراست که در خدمت آستانۀ متبرکۀ سیّد عبد العظیم بود. پسرش امیر سیّد عنایت الله، متولّی مزار امامزادۀ عالی مقدار، سیّد عبد العظیم که در شهر ری است، پیش از تولیت شعر می‌گفت. پسر سیّد عنایت الله، امیر شاه، گاهی شعر می‌گفت. امیر قاسم برادر سیّد امیر شاه شاعر بود.»

طبق این اسنادی که در اختیار است یعنی کتاب تحفۀ سامی و فرمان‌هایی که در اختیار بود ـ که قبلاً چاپ شده بود و الان هم چاپ شده است ـ ، متولّی اوّل شناخته شده در حدود ۹۵۰ ق، امیر عنایت الله است؛ در ۹۶۱ ق، علی شاه فرزندش و ابراهیم بن خلیل، برادرزاده‌اش؛

  در ۹۹۷ ق، مجد الدین بن ابراهیم یعنی پسر همان قبلی؛

  در ۱۰۸۰ ق، جلال الدین محمّد حسینی فرزند سیّد علی شاه که منظور از فرزند، نواده است؛

  در ۱۱۲۰ ق، میرزا محمّد علی حسینی؛

  در ۱۱۴۰ ق، میرزا محمّد علی حسینی نوادۀ امیر علی شاه؛

  در ۱۱۷۹ ق، میرزا نظام خان که سابقاً متولّی بوده، یعنی در کتاب نوشته است در قبل از این تاریخ متولّی بوده؛

  میرزا سیّد حسن که الان متولّی است؛

 در ۱۲۲۹ ق، میرزا سیّد علی متولّی بوده است؛

  از این موقع دیگر همین آقایان هدایتی‌ها از این جا تقریباً وضعشان روشن است که متولّی بوده‌اند و حرفی در اینها نیست. ولی آن چه یک قدری موجب تردید است این است که در بسیاری از کتاب‌ها آمده و حتی در کتاب‌هایی که کنگره چاپ کرده است، در چند جلد آن آمده است که سیّد حسین مجتهد کرکی، خاتم المجتهدین [نیز متولّی بوده است]، با این که در سلسله‌ای که ما خواندیم، سیّد حسین نبوده است و ایشان با قبل و بعد این قضیه هم نمی‌تواند ارتباطی پیدا کند. دو نفر سیّد حسین هم در کتاب‌های تراجم مطرح شده است که بعضی گفتند یکی هستند و بعضی گفتند دو نفر هستند.

  نمی‌دانم از چه جایی پیدا شده است که گفته‌اند وقتی سیّد حسین مجتهد کرکی از شامات به ایران آمد، شاه صفوی تولیت آستان حضرت عبد العظیم، قم، شاهزاده حسین قزوینی و شیخ صفی اردبیل و شاهچراغ شیراز، هر پنج تا را به این بزرگوار داد که لایساعد الاعتبار یعنی از دور می‌خواستند نظارت کنند، اردبیل کجا، شیراز کجا، پنج جا را به یک کسی و در جای دیگر گفته شده که وقتی ایشان آمد، چهار جا را یعنی حضرت عبد العظیم، قم، شاهچراغ و اردبیل را به چهار فرزند ایشان دادند، در جای دیگر آمد که این چهار فرزند از پدر ارث بردند و ظاهراً همین اطلاعات را خدمت یکی از بزرگان از علمای اخیر بردند و ایشان شجره‌نامه‌ای هم طبق همین تهیه کرده است که بنده الان خواستار تحقیق در این قضیه هستم یعنی آن طور که بنده دنبال کردم سیّد حسین مجتهد کرکی چه همان معروف و چه آن کسی که هم نام ایشان است، نه جدّ این بزرگوارها بود، یعنی نه هدایتی‌ها به این آقا منتسب هستند و نه با بعد و نه با قبل آن جور است بلکه هدایتی‌ها خودشان هم باید مدّعی باشند که در این سلسله قرار گرفتند یعنی جدشان سیّد عنایت الله است اگر می‌گویند که ما سال‌ها متولی بودیم، به نظر من در این جا یک اشتباهی پیش آمده و این اشتباه هم از بعضی کتاب‌هایی است که راجع به قم نوشته شده که نویسندۀ این کتاب‌ها فرد دقیقی نبوده و با دقت نمی‌نوشته است.

  حالا خواهش بنده این است که ببینید در کتاب‌های قرن یازدهم، این حرف مطرح شده یا مطرح نشده است. تا آن جایی که بنده دیدم مطرح نشده است. کسی یک کتابی را به من معرفی کرده است که الان باید مراجعه کنم که بعداً معلوم شود در آن کتاب است یا نه.

  ولی این بزرگوار به نظر من ربطی با آستان حضرت عبد العظیم نداشته است، البته نواده‌اش با قم ارتباط پیدا می‌کند که آن بحث دیگری است ولی آن چه در این جا باید گفته شود و گفته نشده این است که ملا خلیل قزوینی، صاحب کتاب «شرح اصول و فروع و روضۀ کافی» که به درخواست شاه صفوی کلّ الکافی را من البدو الی الختم آن فارسی کرده است و من یک وقتی به دارالحدیث پیشنهاد دادم که بررسی کنند و ببینید که این ترجمه، چگونه‌ ترجمه‌ای است و آیا می‌شود از آن استفاده کرد؟

  خلاصه ملا خلیل قزوینی، همان عالم بزرگوار، از متولیان آستانۀ حضرت عبد العظیم بوده قبل از سال ۱۰۳۰ ق که در این جدول نیست. این را همه نوشته‌اند: صاحب ریاض نوشته، روضات نوشته، محدّث قمی نوشته است که ملا خلیل قزوینی قبل از سال ۱۰۳۰ ق [متولی بوده است]. سیّد حسین کرکی وفاتش در ۱۰۰۱ ـ ۱۰۰۲ است، ولی این سلسله‌ای که آقایان ادعا می‌کنند دیگر وسطش ملا خلیل دیده نمی‌شود با این که در همۀ کتاب‌ها است و در این نوشته‌های خودمان هم ندیدم که در این سلسله آمده باشد.

  بعد می‌دانید که یکی از علمای بزرگ ما نظام الدین ساوجی است، شاگردی از بزرگان تلامیذ و شاگردان شیخ بهایی است. این هنر و قدرت را داشته است که بعد از وفات شیخ بهایی، جامع عباسی شیخ بهایی را مثل خود شیخ بهایی تدوین کرده است. به طوری که وقتی کسی می‌خواند، تشخیص نمی‌دهد که قسمت آخر کتاب، مال خود شیخ بهایی نیست. بعد از این که ملّا خلیل قزوینی به مناسبتی از تولیت آستانه کنار گذاشته شده، باز در همۀ کتاب‌ها است که نظام الدین ساوجی در بعضی جاها آمده است که به عنوان متولّی و مدرّس آمده و در بعضی جاها است که به عنوان مدرّس آمده است.

  بعد از نظام الدین ساوجی هم پسرش که از علما بود، باز مدّرس آستانۀ حضرت عبد العظیم بوده و بعد نواده‌اش که صاحب تألیف هم است، او هم بوده است. در این سلسله یک قدری باید بررسی شود. من فقط می‌خواستم این را تذکر دهم که یک وقتی یک حرف بی‌مدرک و اشتباهی چنان‌که الان در منشورات کنگره در چند موردش این قضیه آمده است که فکر نمی‌کنم، درست باشد. البته باز عرض می‌کنم که انکار جدی نمی‌کنم. خوب است که ان شا الله تحقیق بیشتری شود.

  جملۀ دیگری که می‌خواستم محضر دانشمندان و آقایان که می‌توانند دنبال کنند عرض کنم، این که بنده هر چه دنبال کردم متوجه نشدم که در این نوشته‌ها چرا گفته می‌شود «زاویۀ حضرت عبد العظیم» در نوشته‌های مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری است. در نوشته‌های قبلی، در فرمان‌ها، در پاورقی لغت‌نامۀ دهخدا هست، می‌گوید: «نسخۀ خطی که تحریر سال ۸۰۰ ق بوده است آن جا نوشته شده است که استنساخ این کتاب تمام شد در زاویۀ حضرت عبد العظیم». زاویه را در کتاب‌ها گاهی گفته‌اند «خلوت خانۀ عبادت»، گاهی گفته‌اند «مدرسه»، گاهی گفته‌اند «خانقاه» و گاهی هم اسم بعضی از روستاها است ولی اینجا هر چه بنده دنبال کردم، متوجه نشدم که آیا منظور از زاویه در این جا اسم این جا است یا منظور همان مدرسه است و مثلاً مثل شیخ نوری در مدرسه ساکن بوده که می‌نوشته از زاویه، که این هم باید دنبال شود.

  نکتۀ آخر که عرض می‌کنم که اگر این صحبت‌ها که یقین صحبت حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی حتماً پیاده و چاپ می‌شود با اجازۀ ایشان که از ایشان سؤال کنند که اگر خودشان هم تصدیق کردند به سخنان ایشان بیافزایند که از کسانی که حدود یک سال در حرم حضرت عبد العظیم ساکن بودند، متحصّن بودند و برخورد با رضاخان داشتند، استاد عظیم الشأن امام خمینی (ره)، آیةالله العظمی شاه‌آبادی است. مرحوم آقای شاه‌آبادی برای برخورد با رضاخان حدود یک سال در حضرت عبد العظیم [متحصّن] بودند و آن مبارزۀ خیلی سنگین که حتماً باید به آن قسمت از فرموده‌های ایشان اضافه شود که می‌تواند یک متمّم باشد.

  جملۀ آخر راجع به این حدیثی که مربوط به زیارت حضرت عبد العظیم است که از صبح تا حالا صحبت‌های فراوانی شد از جمله صحبت‌های آیةالله سبحانی که نکتۀ خوبی بود و شاید آن روایت چون در زمان متوکّل بوده و زیارت امام حسین (ع) خیلی سختی‌ها دارد، شاید این روایت ناظر به همین است که یعنی شما خودتان را به سختی نیاندازید و شما حضرت عبد العظیم را دارید. ولی این نکته هم گفته می‌شود که ما در این روایت داریم که امام هادی (ع) فرموده‌اند که زیارت حضرت عبد العظیم مثل زیارت امام حسین (ع) است. ما در روایت دیگر هم داریم که «من زار الحسین بکربلا کمن زار الله فی عرشه» آن را چگونه معنی کنیم؟ می‌گوییم هر کسی سید الشهدا را زیارت کرد خدا را زیارت کرده است، یک معنی آن این است که چون امام حسین (ع) مظهر تمام نمای خداوند متعال است پس وقتی کسی امام حسین (ع) را زیارت کند، خدا را زیارت کرده است. در این تشبیه هم این طور گفته می‌شود و شاید امام هادی (ع) می‌خواهند بفرمایند که حضرت عبد العظیم آینۀ تمام نمای ائمه است. اما چرا اسم امام حسین (ع) را برده‌اند؟ چون ثواب زیارت ایشان از همۀ زیارت‌ها زیادتر است، ضمناً هم خواستند شخصیت حضرت عبد العظیم را بیان کنند، که این بزرگوار آینۀ تمام نمای ائمه است و هم خواستند بگویند که زیارت ایشان بیشترین ثواب را دارد.

  در کتاب «روح و ریحان» که جناب حجةالاسلام حسینی اشکوری، آن را تصحیح و تحقیق کردند و در ۵ جلد در [مجموعه آثار] کنگره چاپ شده است و کتاب بسیار ارزنده و پر مطلبی است و وقتی انسان این قبیل کتاب‌ها را می‌بیند از خودش خجل می‌‌شود که یک منبری قبلاً در چهل سالگی کتاب نوشته است که دریایی از مطالب مستند و خوب است، در آن کتاب هم دیدم که ایشان وجوه مختلف و متعددی را برای این تشبیه ذکر کرده است که خوب است این‌ها هم در جایی جمع‌آوری شود.

از این که متفرق عرض کردم و مزاحم شدم معذرت می‌خواهم.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته